
نام رمان :رمان دزیره
به قلم :آنه ماری سلینکو
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی دختر فرانسوی به اسم دزیره کلاری از یک خانواده ی ثروتمنده که طی جریاناتی با ناپلئون بناپارت آشنا می شود.ناپلئون به او علاقه مند می شود و با او نامزد میشود.بعد از مدتی ناپلئون بدون دزیره به پاریس میرود و در آنجا……….
صفحه ی اول رمان:
معمولا یک زن می تواند آنچه را که می خواهد از یک مرد بگیرد به شرط آنکه دارای صورت زیبا و اندام قشنگی باشد . به همین دلیل تصمیم گرفته ام چهار دستمال درسینه ی خود جای دهم . آن وقت دارای اندام قشنگی خواهم بود . در حقیقت من دختر بالغی هستم ولی کسی از این موضوع مطلع نیست به علاوه اندام و شکل ظاهری من بالغ بودن مرا نشان نمی دهد .
نوامبر گذشته چهارده ساله بودم . پدرم یک دفتر خاطرات روزانه ی زیبایی با مناسبت روز تولدم به من هدیه کرد : درکنار این دفتر قفل کوچکی وجود دارد که می توانم آنرا ببندم . حتی خواهر من ژولی نخواهد فهمید که من
دراین دفترخاطراتم چه نوشته ام .این دفتر خاطرات آخرین هدیه ای بود که پدرم به من داد.پدرم تاجر مصنوعات ابریشمی درمارسی بوده است ونام اوهم فرانسواکلاری بود.درماه قبل دراثر امراض ریوی فوت کرد.
وقتی که این دفترخاطرات را باحیرت دربین هدایای دیگردرروی میز دیدم ازپدرم سوال کردم:
-چه دراین دفتر باید بنویسم
منبع: http://romansara.com