ضیافت سخن درباره‌ی عشق

#ضیافت #سخن_درباره‌ی_عشق، #افلاطون، ترجمه‌ی زنده‌یاد #محمدعلی_فروغی، #کتاب_کوله‌پشتی

کتاب مطابق تقریبا همه‌ی کتاب‌های افلاطون به شکل مباحثه بین چند نفر نوشته شده که یکی از این افراد سقراط است. موضوع کتاب عشق است. از نظر من کتاب خوب و قابل اعتنایی نیست هم از نظر قدرت کلامی و مباحثه و هم از نظر نکات مطرح شده. کلا با کتاب هیچ ارتباطی برقرار نکردم. امتیاز: ۰ از ۱۰.

دعای آغاز ماه جمادی الاول

در كتاب «المختصر من كتاب المنتخب» آمده است:

دعاى آغاز ماه جمادى الاول به اين صورت است:

اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ اللَّهُ‏[1] وَ أَنْتَ‏ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ1 وَ أَنْتَ‏ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ2 وَ أَنْتَ [اللَّهُ‏] السَّلامُ الْمُؤْمِنُ‏2 وَ أَنْتَ‏ الْمُهَيْمِنُ‏2 وَ أَنْتَ‏ الْعَزِيزُ2 وَ أَنْتَ‏ الْجَبَّارُ2 وَ أَنْتَ‏ الْمُتَكَبِّرُ[2] وَ أَنْتَ‏ الْخالِقُ3 وَ أَنْتَ‏ الْبارِئُ‏3 وَ أَنْتَ‏ الْمُصَوِّرُ3 وَ أَنْتَ‏ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[3]‏ وَ أَنْتَ‏ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ‏[4] لَكَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ بِحَقِّ أَسْمَائِكَ كُلِّهَا أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ آتِنا5 اللَّهُمَ‏ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً5 وَ اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِي سَبِيلِكَ وَ عَرِّفْنَا بَرَكَةَ شَهْرِنَا هَذَا وَ يُمْنَهُ وَ ارْزُقْنَا خَيْرَهُ وَ اصْرِفْ عَنَّا شَرَّهُ وَ اجْعَلْنَا فِيهِ مِنَ الْفَائِزِينَ‏ وَ قِنا5بِرَحْمَتِكَ‏ عَذابَ النَّارِ[5] يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ

خداوندا، تو خدايى و تو رحمت‌گستر و مهربانى و تو فرمانرواى بسيار پاكيزه‌اى و تو [خداى] ايمن و ايمنى‌بخشى و تو نگاه‌بان چيره‌اى و تو سربلندى و تو باشكوه چيره‌اى و تو بزرگمنشى و تو آفريننده‌اى و تو پديدآورنده‌اى و تو چهره‌نگارى و تو سرفراز و حكيمى و تو اول و آخر و آشكار و پنهان هستى و نام‌هاى نيك منحصرا از آن تو است. اى پروردگار من، به حق اين اسم‌ها و به حق همه‌ى اسم‌هايت از تو درخواست مى‌كنم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى و-اى خدا-نيكى دنيا و آخرت را به ما عطا كن و كار ما را به نيكبختى و شهادت در راهت پايان بر و ما را با بركت و فرخندگى اين ماه آشنا

ادامه نوشته

ضیافت سخن درباره‌ی عشق

ممکن است این ذهنیت پیش آید که افلاطون چرا تألیفات خود را به‌صورت مکالمه درآورده؟ ظاهراً جواب این است که افلاطون با آنکه آثار مکتوب بسیار دارد، معتقد به کتاب نبوده؛ یعنی کتاب را وافی به تعلیم نمی‌دانسته است، و گمان می‌رود که این عقیده را مانند بسیاری از معتقدانش از استاد خود سقراط دریافته باشد؛ زیرا کتاب چیزی است جامد و بی‌جان که محتویات خود را نمی‌تواند توضیح دهد و با مقتضای حال مناسبت دهد و مطابق فهم خواننده سخن بگوید؛ از این‌رو سوءبرداشت بسیار ممکن است پیش آید و فایده‌ی خواندن کتاب کم باشد. بنابراین تعلیمات سقراط تماماً شفاهی بوده، آن هم نه به‌صورت تدریس و نطق و خطابه؛ بل به‌صورت مباحثه و مجادله. چون سقراط خود مدعی علم نبود و همواره به جهل خویش اقرار می‌کرد و از روی راستی یا بنا بر مصلحت همیشه می‌گفت که من حقیقت را نمی‌دانم و به‌وسیله‌ی مباحثه با اشخاص می‌خواهم آن را کشف کنم و تحصیل علم نمایم. من علم و هنری ندارم، تنها هنر من این است که مانند مادرم فن قابلگی می‌دانم. مادرم زن‌ها را در وضع حمل کمک می‌کرد، و من عقل‌ها و ذهن‌ها را یاری می‌کنم که زاییده شوند، و این سخن از اینجا ناشی می‌شود که عقیده‌ی سقراط این بوده یا شاید عقیده‌ی خود افلاطون است که اگر علم را کسی نتواند به دیگری اعطا کند، حقایق، خود همه در ذخیره‌ی خاطر همه‌کس هست؛ جز آنکه به حال کمون است و همه‌کس علم را در حیات قبل تحصیل نموده و در این زندگانی از آن غفلت و فراموشی دارد و معنی جهل همین غفلت و فراموشی است؛ و کار معلم این است شاگرد را آگاه کند و متذکر شود تا او علمی را که در ضمیرش نهفته و از او غایب است به یاد بیاورد، و این مورد در چندتایی از کتاب‌های افلاطون دیده می‌شود و مخصوصاً در یکی از آن‌ها که موسوم به مِنون است تصریح و عملاً ثابت می‌شود که سقراط یکی از بنده‌های زرخرید متن، صاحب خود را که هیچ درسی نخوانده و عامی و اُمی صرف است، طلبیده و به اندک سؤال و جوابی با او چند قضیه از قضایای هندسی را به زبان او جاری می‌سازد.
اما اینکه خواه عقیده‌ی افلاطون و سقراط بر اینکه جهل، غفلت و فراموشی است و علم تذکر و تنبه است، درست باشد یا نباشد، این شیوه‌ی آموزش که استاد علم را به شاگرد القا و تحمیل نکند، بلکه به گفت‌وگو و مباحثه و سؤال و جواب لااقل بر حسب ظاهر چنین وانمود نماید که شاگرد، خود به حقیقت پی برده و آن را کشف می‌کند بهترین شیوه است، و به این روش شاگرد حقایق را هم بهتر درک می‌کند، و هم بهتر به خاطر می‌سپارد.

مقاله‌ی #زندگی_و_زمانه‌ی_افلاطون از #محمدعلی_فروغی نقل شده در #ضیافت #سخن_درباره‌ی_عشق، #افلاطون، ترجمه‌ی زنده‌یاد #محمدعلی_فروغی، #کتاب_کوله‌پشتی، صص ۲۰ و ۲۱

ضیافت سخن درباره‌‌ی عشق

وقتی سولون آمده بود به شهر ساردیس پایتخت دولت لیدی که از دولت‌های واقع در آسیای صغیر بوده است، پادشاهی که آن موقع در ساردیس سلطنت می‌کرد کرزوس نام داشت و بسیار متمول بود. گنج‌ها و ذخایر زیاد داشت و به تمول خود می‌بالید. چون سولون مردی حکیم و معروف بود کرزوس او را فرا خواند و نوازش و احترام کرد و گفت: او را ببرید که گنج‌ها و خزینه و ذخایر مرا ببیند. او را بردند و دید و چون برگشت کرزوس پرسید: چه دیدی و چگونه بود؟ سولون تحسین کرد، ولی نه آن‌سان که کرزوس انتظار داشت. پس کرزوس پرسید: آیا خوشبخت‌تر از من کسی را در تمام عمرت دیده‌ای؟ سولون گفت: در ولایت ما شخصی بود به نام تلون. مردی بسیار خوب که فرزندان صالحی نیز داشت. سختی نکشید و در جنگی که برای دفاع از میهن خود حضور داشت کشته شد. من او را خوشبخت می‌دانم. کرزوس از بی‌عقلی سولون متعجب شد و گفت: پس از او، که را خوشبخت‌تر از من می‌دانی؟ سولون گفت: دو جوان، مادر پیری داشتند. هنگامی که آداب مذهبی باشکوهی در معبد شهرشان به عمل می‌آمد پیرزن میل داشت آنجا حاضر شود، توان راه رفتن نداشت و وسیله‌ای هم برای بردن او نبود. چون پسرها اظهار ناتوانی مادر پیرشان را از رفتن به معبد دیدند و شنیدند گفتند با اینکه اسب نداریم اما خودمان چیزی از اسب کم نداریم. پس خود را به جای اسب به ارابه بستند و مادرشان را به معبد بردند. پیرزن بسیار خوشحال شد و در معبد دعا کرد که خداوند بالاترین سعادت‌ها را به فرزندان او بدهد. بامداد که از خواب برخاست دید که هر دو پسرش مرده‌اند. متوجه شد که دعای او مستجاب شده و فرزندانش سعادتمند بودند که بعد از این عمل بزرگ خداوند مجال‌شان نداد که زنده بمانند و در دنیا گناهکار شوند و فوراً آن‌ها را به بهشت فرستاد.
حوصله‌ی کرزوس از این داستان‌ها سر رفت و گفت: این سخن‌ها چیست؟ من با این همه دارایی و گنج و جواهر از این اشخاص گمنام سعادتمندتر نیستم؟ حکیم گفت: به سعادت کسی پس از مرگ نمی‌توان حکم کرد. من تو را از آن‌ها خوشبخت‌تر ندانستم؛ برای اینکه نمی‌دانم در آینده چه بر سرت خواهد آمد. کرزوس از این سخن رنجید و سولون را به خواری روانه کرد، اما چیزی نگذشت که معلوم شد حق با حکیم بوده. زمان گذشت و کوروش بزرگ، بنیان‌گذار امپراتوری هخامنشی سر برآورد و لیدی را تصرف کرد و کرزوس را گرفتار کرد و خواست زنده بسوزاند. توده‌ای هیزم فراهم کردند، در آن موقع سخن سولون به یاد کرزوس آمد که گفته بود تا سرانجامِ کسی را ندانی نمی‌توان حکم کرد که خوشبخت است یا نیست. پس چندین بار فریاد زد: سولون! سولون! سولون!
کوروش گفت: ببینید چه می‌گوید! او را آوردند. پرسید: چه می‌گفتید؟ کرزوس داستان خود و سولون را تعریف کرد و کوروش را به تأمل واداشت. بنابراین کوروش از کشتن او سر باز زد.
سولون یکی از اجداد مادری افلاطون بوده است.


مقاله‌ی #زندگی_و_زمانه‌ی_افلاطون از #محمدعلی_فروغی نقل شده در #ضیافت #سخن_درباره‌ی_عشق، #افلاطون، ترجمه‌ی زنده‌یاد #محمدعلی_فروغی، #کتاب_کوله‌پشتی، صص ۹ و ۱۰

آموزش تفکر انتقادی

#آموزش_تفکر_انتقادی، #چت_مایرز، ترجمه #دکتر_خدایار_ابیلی، #سازمان_مطالعه_و_تدوین_کتب_علوم_انسانی_دانشگاهها_(سمت)

تفکر انتقادی در آموزش مبحثی بسیار ارزش‌منده ولی این کتاب هم خسته‌کننده بود و هم مطالب مفیدش بسیار کم و محدود بودند. امتیاز: ۱ از ۱۰.

آموزش تفکر انتقادی

ما همگی از محدودیتهای منطقی - عینی دیدگاه علمی در خصوص مسائل مربوط به عاطفه و وجدان و پاسخگویی به پرسشهای مربوط به کیفیت کلی زندگی آگاهیم. در حالی که ممکن است نتوانیم به شاگردان خود عقل و فضیلت بیاموزیم، حداقل می‌توانیم با آمیختن آشکار عناصر ذهنی مناسبی چون شگفتی، زیبایی و اشتیاق شدید به درس مربوط، آنها را از جنبه "علاقه" دانش آگاه سازیم. شاید بتوان از طریق آموزش درک غنا و تنوع رشته‌های تحصیلی به شاگردان، آنها را به حفظ و نگهداری این برکت و تنوع تشویق کرد. اگر یک شاگرد کلاس بیولوژی شگفتی و پیچیدگی استخر آب شیرینی را دریابد، احتمالاً می‌کوشد تا از آلودگی آن جلوگیری کند. اگر ما به شاگردان خود توجه و علاقه به مسائل را بیاموزیم یا حداقل به آنها نشان دهیم که خودمان به مسائل توجه داریم، آموزش تفکر انتقادی ما ممکن است باعث پدید آمدن تکنولوژی‌ای در آینده شود که سروکارش به جای تخریب، بیشتر با بهبود و سالم‌سازی باشد. شاگردان ممکن است بیاموزند که شگفتیهای زندگی در سیاره ضعیف و شکننده ما نه فقط معماهایی‌اند که قوای حل مسأله ما را به کار می‌گیرند، بلکه رازهایی هستند که صرفاً به دلیل زیبایی و لذت، شایان پاسداری‌اند.

#آموزش_تفکر_انتقادی، #چت_مایرز، ترجمه #دکتر_خدایار_ابیلی، #سازمان_مطالعه_و_تدوین_کتب_علوم_انسانی_دانشگاهها_(سمت)، صص ۱۳۲ و ۱۳۳

آموزش تفکر انتقادی

شاگردان باید بدانند که درباره هر موضوعی عقاید محترم متعددی وجود دارد و اینکه استادان کتابهای درسی و مقاله‌ها، منابع نهایی حقیقت نیستند. در واقع، شاگردان فقط با دور شدن از مفاهیم ساده "حقیقت" می‌توانند به صورت متفکران منتقد درآیند.

#آموزش_تفکر_انتقادی، #چت_مایرز، ترجمه #دکتر_خدایار_ابیلی، #سازمان_مطالعه_و_تدوین_کتب_علوم_انسانی_دانشگاهها_(سمت)، ص ۱۰۹

آموزش تفکر انتقادی

علاقه دارم نقل قولی طولانی از اظهارات نوون را از کتابش (Reaching Out) در مورد تدریس ارائه دهم. کلمات نوون وضعیتی را توضیح می‌دهد که در آن استاد و شاگرد می‌توانند علاوه بر کشف انواع نوین تفکر انتقادی، از یکدیگر بیاموزند:

"استاد پذیرنده باید به شاگردان نشان دهد که آنها چیزی برای گفتن دارند. بسیاری از شاگردان سالها کارشان "گرفتن" بود و چنان با این عقیده که هنوز هم چیزهای فراوانی برای یادگرفتن وجود دارد، اشباع شده بودند که اعتماد به نفس خود را از دست داده‌اند و به سختی می‌پذیرند که خود چیزی برای عرضه دارند... . بنابراین استاد باید در وهله اول نقابی را که زندگی عقلانی بسیاری از شاگردان را پوشانده بردارد و به آنها کمک کند که ببینند تجربیات زندگی، بینشها، ایمان به عقاید و تدبیر آنها ارزش این را دارد که به طور جدی به آنها توجه شود. جلب توجه و تحت تأثیر قرار دادن شاگردان از طریق کتابهایی که نخوانده‌اند، واژه‌هایی که نشنیده‌اند و مؤسساتی که با آنها آشنا نیستند، کار بسیار آسانی است؛ اما مشکلتر این است که در مقام "گیرنده" بتوان به شاگردان کمک کرد که با دقت گندم را از علفهای هرزه در زندگی خود تمییز دهند و زیبایی نعمتهایی را که دارند، نشان دهند... . استادانی که می‌توانند خود را از جلب توجه و کنترل شاگردان بی‌نیاز سازند و به خود اجازه دهند خبرهایی را که شاگردان دارند، بپذیرند، در می‌یابند که در پذیرندگی است که استعدادها آشکار می‌شود" (١٩٦٦).


#آموزش_تفکر_انتقادی، #چت_مایرز، ترجمه #دکتر_خدایار_ابیلی، #سازمان_مطالعه_و_تدوین_کتب_علوم_انسانی_دانشگاهها_(سمت)، ص ۸۰

آموزش تفکر انتقادی

"بدون علاقه، رشد فکری امکان نخواهد داشت. علاقه جزء لاینفک توجه و درک کردن است. می‌توان از طریق تنبیه یا فعالیتهای لذت‌بخش، در افراد ایجاد علاقه کرد؛ اما بدون علاقه پیشرفتی وجود نخواهد داشت" (وایتهد، [۱۹۲۹] ١٩٦٧، ص ٣٧).

نقل شده در #آموزش_تفکر_انتقادی، #چت_مایرز، ترجمه #دکتر_خدایار_ابیلی، #سازمان_مطالعه_و_تدوین_کتب_علوم_انسانی_دانشگاهها_(سمت)، ص ۵۱

آموزش تفکر انتقادی

آموزش بیش از حد، فراتر از توان شاگرد و موجب عدم کارایی است و آموزش کم در کلاس درس باعث پیدایش محیطهای گرم و دوستانه‌ای می‌شود که در آن هیچ‌گونه یادگیری صورت نمی‌گیرد. یکی از دوستانم معتقد است که بهترین استاد کسی است که می‌داند چگونه بین چالش و حمایت توازن ایجاد کند و من قلباً با او موافق هستم.

#آموزش_تفکر_انتقادی، #چت_مایرز، ترجمه #دکتر_خدایار_ابیلی، #سازمان_مطالعه_و_تدوین_کتب_علوم_انسانی_دانشگاهها_(سمت)، ص ۲۳

آموزش تفکر انتقادی

من به کسی که آرزویی برای آموختن ندارد تعليم نخواهم داد. همچنین هیچ مطلبی را برای کسی که خود در جستجوی درک آن نیست، توضیح نخواهم داد.

کنفوسیوس


نقل شده در #آموزش_تفکر_انتقادی، #چت_مایرز، ترجمه #دکتر_خدایار_ابیلی، #سازمان_مطالعه_و_تدوین_کتب_علوم_انسانی_دانشگاهها_(سمت)، ص ۱

افصون

#افصون، #اَنجی_سیج، مترجم: #مهرداد_مهدویان، #افق

به نظرم داستان کتاب برای نوجوانان و کسانی که به ژانر فانتزی علاقه دارند جذابه. گیرایی و جذابیت کتاب افصون تفاوت فاحشی با هری پاتر نداره ولی شهرتشون قابل مقایسه نیست. به نظر می‌رسه نویسنده در طراحی شخصیت‌های داستان و به نوعی در کل داستان نیم‌نگاهی به ایده‌های هری‌پاتر داشته. در کل کتاب نسبتا جذاب بود. چون دیدم خیلی اختلاف در مورد دلیل با "ص" نوشته شدن اسم کتاب وجود داره بد نیست توضیحی که به ذهن من می‌رسه را بگم، ظاهرا چون اسم اصلی کتاب "Magyk" به جای املای درست یعنی "Magic" بوده مترجم هم "افصون" را به جای "افسون" آورده. در نام جلدهای دیگه‌ی این مجموعه هم همین روند ادامه داشته. امتیاز: ۲ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

سیپتیموس هیپ پسر هفتم هفتمین پسر، در شب تولدش ناپدید می‌شود و قابله‌اش اعلام می‌کند که مرده است. همان شب سیلاس، پدر او، در برف‌ها به نوزاد دیگری برمی‌خورد که سر راه گذاشته شده است، دختری با چشم‌های بنفش. سیلاس دختر را مثل بچه‌ی خودش بزرگ می‌کند. دختر در اصل دختر ملکه بوده و سیپتیموس هیپ که تا اواخر داستان تصور می‌شود شخص دیگری است و در همان اواخر داستان می‌میرد نیز زنده است و در اصل همان سرباز شماره‌ی ۴۱۲ است که از اوایل داستان می‌شناسیمش.

افصون

مسائل جوری هستند که بالاخره خود به خود راست و ریست می‌شوند.

#افصون، #اَنجی_سیج، مترجم: #مهرداد_مهدویان، #افق، ص ۶۰۴

۱۰ آبان آبان روز، جشن آبانگان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

آبانگان (به پارسی: آپانگان به معنای جشن آپ‌ که به صورت معرب در آمده و به جشن آب و آبانگان تبدیل شده است) یکی از جشن‌های ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانوآناهید که ایزد آب‌های روان بوده است، برگزار می‌شده است. زمان برگزاری این جشن در آبان، روز دهم آبان بوده است.

آبان (نام ِ دیگر ِ ارِدْوی سورَ اَنَهیتَه/اَناهیتا) ایزدْبانوی ِ آبهای روی زمین و نگاهبان ِ پاکی و بی آلایشی در جهان ِهستی است. اناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، یکی از تابناک‌ترین چهره‌ها و یکی از کارآمدترین نقشْ وَرزان

ادامه نوشته

روز دهم ربیع الثانی (۲۳ مهر)

شيخ مفيد فرموده كه در روز دهم ماه ربيع الثانى سنه دويست و سى و دو حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام متولّد شده است و روز شريف بسيار مباركى است و مستحب است كه به شكر اين نعمت عظمى روزه بدارند.

منبع: کلیات مفاتیح الجنان, حاج شیخ عباس قمی (ره)

التماس دعا

جودی دمدمی / ۱۰ جودی دمدمی و طلسم بدشانسی

#جودی_دمدمی _/_۱۰ #جودی_دمدمی_و_طلسم_بدشانسی #مگان_مک‌_دونالد، مترجم: #محبوبه_نجف‌خانی، #افق

اجبارا نظرم مشابه جلدهای قبلی همین مجوعه است. کتاب فقط مناسب کودکان است، ترجمه ضعیف است. امتیاز: ۲ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

داستانِ کتابِ جودی و طلسم بدشانسی زمانی آغاز می‌شود که مادربزرگ جودی یک سکه‌ی درب‌وداغانِ قدیمی را به عنوان هدیه به او می‌هد. بعد از دریافت این سکه زنده‌گی جودی از این رو به آن رو می‌شود؛ به این معنی که دروازه‌های بخت و اقبال به نحو شگفت‌انگیزی به رویش گشوده می‌شوند. جودی با توسل به قدرت جادویی این سکه در هر عرصه‌ای یکه‌تازی می‌کند: از امتحانات مدرسه گرفته تا بازی بولینگ و مسابقه‌ی هجی کلمات! بخت اما خیلی زود روی تیره و تار خود را نیز به جودی نشان می‌دهد؛ جسیکا فینچ که قوی‌ترین شاگرد کلاس آقای تاد (معلم جودی) در هجی کلمات است انتخاب می‌شود تا در مسابقات کشوری هجی کلمات شرکت کند و برای این مسابقه باید به واشنگتن برود، قرار می‌شود که جودی هم برای نگه‌داری از گربه‌ی جسیکا در مدتی که او برای مسابقه می‌رود به واشنگتن برود، جودی از این موضوع خیلی خوش‌حال است ولی چند بدشانسی پشت سرهم می‌آورد، جودی برگه‌ی کلمات جسیکا را کثیف می‌کند و در رستوران جامی‌گذارد و بعد هم گربه‌ی جسیکا فرار می‌کند و سوار آسانسور هتل می‌شود. در آخر گربه پیدا می‌شود و همه‌چیز به خوبی‌ و خوشی به پایان می‌رسد, جسیکا هم قهرمان هجی کلمات در کشور می‌شود.

ایده عالی مستدام چگونه ایده‌های ماندگار بسازیم؟

#ایده_عالی_مستدام #چگونه_ایده‌های_ماندگار_بسازیم؟، برادران #هیث (#چیپ_هیث - #دن_هیث)، مترجمان: #سید_رامین_هاشمی و #مجتبی_اسدی، #آریانا_قلم

باز هم مجبورم تکرار کنم که این کتاب هم مثل اکثر کتاب‌هایی که در این ژانر مطالعه کرده‌ام می‌توانست خیلی خلاصه‌تر و کم‌حجم‌تر باشد. نویسنده‌ی کتاب معتقد است که یک ایده برای مانده‌گار شدن باید ساده ، غیرمنتظره، ملموس، معتبر، احساسی و داستانی بیان شود.
(SUCCES (Simple Unexpected Concrete Credentialed Emotional Story))
امتیاز: ۲ از ۱۰.

ایده عالی مستدام چگونه ایده‌های ماندگار بسازیم؟

بدانید که به دنبال چه می‌گردید. نیاز نیست همه چیز را خودتان بسازید؛ نیاز نیست اغراق کنید و مانند داستان‌های سوپ جوجه ملودرام باشید. فقط باید هنگامی‌که زندگی به شما هدیه‌ای می‌دهد آن را تشخیص بدهید.

#ایده_عالی_مستدام #چگونه_ایده‌های_ماندگار_بسازیم؟، برادران #هیث (#چیپ_هیث - #دن_هیث)، مترجمان: #سید_رامین_هاشمی و #مجتبی_اسدی، #آریانا_قلم، ص ۳۳۵

ایده عالی مستدام چگونه ایده‌های ماندگار بسازیم؟

مادر ترزا۱ زمانی گفت: "اگر من به عموم مردم نگاه کنم اقدامی نمی‌کنم، اما اگر به یک نفر نگاه کنم اقدام می‌کنم."

۱. Mother Teresa: راهبه کاتولیک متولد آلبانی، موسس سازمان‌های خیریه برای بیماران و تنگدستان؛ برنده جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۷۹. م.


#ایده_عالی_مستدام #چگونه_ایده‌های_ماندگار_بسازیم؟، برادران #هیث (#چیپ_هیث - #دن_هیث)، مترجمان: #سید_رامین_هاشمی و #مجتبی_اسدی، #آریانا_قلم، ص
۲۴۱

ایده عالی مستدام چگونه ایده‌های ماندگار بسازیم؟

مواجهه با ترس ناشی از حمله کوسه‌ها


موقعیت: هر چند سال یک‌بار رسانه‌ها درباره حمله کوسه‌ها سروصدا به پا می‌کنند. با این حال حمله کوسه‌ها بسیار نادر است و در سال‌های مختلف میزان این حملات تفاوت چندانی ندارد. پس چرا این مسئله این‌قدر توجه رسانه‌ها و عموم مردم را به خود جلب می‌کند؟ پاسخ این است که حمله کوسه‌ها سبب تولید داستان‌های ترسناک و فراموش‌نشدنی نظیر داستانی که در برنامه تلویزیونی اپرا وینفری بیان شد می‌شود:

اپرا: بتانی همیلتون به موج‌سواری علاقه بسیاری داشت. او از هشت سالگی هر روز موج‌سواری می‌کرد و در این زمینه استعدادی خدادادی داشت به‌طوری که مردم می‌گفتند در رگ‌های او آب شور دریا جریان دارد. او در نوجوانی و در سن ۱۳ سالگی ستاره پر فروغ موج‌سواری بود و در منطقه بسیار مشهور شده بود؛ اما اتفاقی روی داد که بتانی را در کل جهان به تیتر اول تبدیل کرد.
صبح خیلی زود بود. بتانی در اقیانوس بر روی تخته موج‌سواری‌اش دراز کشیده و دستش را درون آب آویزان کرده بود. ناگهان کوسه قاتل ۴ متری به دستش حمله‌ور شد و وحشیانه آن را از بدن کوچکش جدا کرد. چند ثانیه بعد كوسه کل دست بتانی را با خود برد و او بر روی تخته موج‌سواری‌اش درون آب پر از خون تنها ماند.
تصور کنید که شما باید با این داستان واضح مبارزه کنید. شاید شما مدیر روابط عمومی بنیاد حمایت از کوسه‌ها هستید یا شاید سعی دارید دختر دبیرستانی خود را قانع کنید که رفتن به ساحل دریا خطری ندارد. چگونه این کار را انجام می‌دهید. شما واقعیت را در یک سمت خود دارید؛اینکه حمله کوسه‌ها بسیار نادر است، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که دیگران شما را باور کنند. پس از چه منبع اعتباربخشی استفاده می‌کنید تا دیگران شما را باور کنند؟


■ پیام ۱

ما این پیام را بر اساس آمارهای منتشر شده توسط موزه تاریخ طبیعی فلوریدا بیان می‌کنیم:

احتمال اینکه در منطقه حفاظت شده‌ای که ناجیان غریق نیز حضور دارند، غرق شوید بیشتر از آن است که از سوی کوسه‌ای مورد حمله قرار بگیرید. این اتفاق بسیار کمتر از اولی موجب مرگ شده است. در ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۰۰، دوازده نفر در منطقه حفاظت شده کشته شدند. درحالی‌که مرگ‌ومیری توسط کوسه‌ها اتفاق نیفتاده است (در هر سال به طور میانگین تنها ۰/۴ نفر به این دلیل کشته می‌شوند).


● توضیحاتی درباره پیام ۱

این پیام خوب است اما عالی نیست. این پیام به اعتبار درونی دست برده است، ناشی از آمارهای سفت و سخت. ما دو توضیح داریم: اول اینکه غرق شدن به نظر معیار مقایسه درستی نیست، زیرا بسیاری از مردم فکر می‌کنند که غرق شدن دلیل بسیار رایجی برای مرگ است. "غرق شدن بسیار بیشتر از حمله کوسه‌ها موجب مرگ‌ومیر می‌شود" خیلی غیرمنتظره به نظر نمی‌رسد (شاید ما بسیار شکاک باشیم اما حضور ناجی غریق دانشجوی کالج هرگز مانند ضمانت سفت‌وسخت ایمنی نیست). دوم اینکه مقایسه آماری، ۱۲ کشته در برابر ۰/۴، خوب است اما مشخصاً در مقیاس انسانی، روشن و معنی‌دار نیست. بسیار بعید است که کسی این اعداد را یک هفته بعد به خاطر بیاورد.


■ پیام ۲

این پیام نیز بر اساس آمار منتشر شده توسط موزه تاریخ طبیعی فلوریدا بیان شده است:

احتمال اینکه توسط کدام یک از دو حیوان زیر کشته شوید، بیشتر است؟

کوسه یا آهو؟

پاسخ: احتمال اینکه آهو شما را بکشد بیشتر است. در واقع بیش از ۳۰۰ برابر بیشتر احتمال دارد که آهو شما را بکشد. (در اثر برخورد با اتومبیلتان).


● توضیحاتی درباره پیام ۲

ما این ایده غیرمنتظره را دوست داریم که بامبی۱ خطرناک‌تر از کوسه وحشی است و به دنبال آن این آمار غیرمنتظره‌تر که بامبی بسیار خطرناک‌تر است (۳۰۰ برابر کشنده‌تر است!). بسیار بی‌معنی و خنده‌دار است که فکر کنیم شوخ‌طبعی و طنز، پادزهری برای غلبه بر ترس ناشی از داستان‌های حمله کوسه است. اینجا تا حدی درگیر جنگ ارتباطات احساسی هستیم.
این پیام با آمار به اعتبار درونی دست پیدا می‌کند، در عین حال به مخاطبان خود نیز به‌عنوان منبع اعتبار بخش چنگ می‌زند. آنها می‌دانند که هنگام رانندگی تا چه حد از آهوها می‌ترسند، مثلاً نه خیلی. تعداد بسیار کمی از ما به دلیل کمین آهوها از بیرون رفتن می‌ترسیم. ما می‌دانیم که از آهوها نمی‌ترسیم پس چرا باید از کوسه‌ها بترسیم؟ (این مقایسه از مقایسه حمله کوسه‌ها با غرق شدن بسیار مؤثرتر است، بالاخره بیشتر ما حداقل اندکی ترس از غرق شدن داریم).

| برگه امتیازها |

چک لیست پیام ۱ پیام ۲

ساده ■ ■
غیر منتظره □ ■
ملموس ■ ■
معتبر ■ ■
احساسی □ ■
داستانی □ □

■ لُب مطلب

هنگامی‌که از آمار استفاده می‌کنیم هرچه کمتر بر اعداد واقعی تکیه کنیم، بهتر است. ما با اعداد از روابط نهفته مطلع می‌شویم اما راه نسبتاً بهتری نیز برای نشان دادن روابط نهفته وجود دارد.


‏۱. Bamby: آهوی کوچک کارتونی انیمیشنی به همین نام که در سال ۱۹۴۲ توسط دیزنی ساخته شد. م.



#ایده_عالی_مستدام #چگونه_ایده‌های_ماندگار_بسازیم؟، برادران #هیث (#چیپ_هیث - #دن_هیث)، مترجمان: #سید_رامین_هاشمی و #مجتبی_اسدی، #آریانا_قلم، صص ۲۲۰-۲۱۷

دعای آغاز ماه ربیع الثانی

در كتاب «المختصر من المنتخب» آمده است: «دعاى آغاز ماه ربيع الآخر به اين صورت است: «أللّهمّ أنت إله كلّ شىء [حىّ]، و خالق كلّ شىء [حىّ]، و مالك كلّ شىء و ربّ خداوندا، تو معبود هر چيز، آفريننده‌ى هر چيز [زنده]، مالك هر چيز و پروردگار هر چيز هستى، به دستاويز استوار، كلّ شىء، أسألك بالعروة الوثقى، و الغاية و المنتهى، و بما خالفت به بين و غايت و منتهاى [خشنودى تو]و به [آن اسم‌هاى تو كه]به واسطه‌ى آن‌ها ميان روشنايى‌ها و تاريكى‌ها والأنوار و الظّلمات، و الجنّة و النّار، و الدّنيا و الآخرة، و بأعظم أسمائك فى بهشت و جهنم و دنيا و آخرت ناسازگارى ايجاد كردى و به بزرگ‌ترين اسم‌هايت كه در لوح محفوظ و به اللّوح المحفوظ، و أتمّ أسمائك فى التّوراة نبلا، و أزهر أسمائك

ادامه نوشته