آدمخواران
#آدمخواران، #ژان_تولی، ترجمهی #احسان_کرمویسی، نشر #نشر_چشمه
قبلا از ژانتولی کتاب مغازهی خودکشی را خوانده بودم که به نظرم متوسط بود و بیش از آنچه که شایسته بود مشهور شد. کتاب "آدمخواران" هم نثر قوی و تاثیرگذاری نداشت، جالبی کتاب در اتفاق واقعی و البته نادری است که در کتاب نقل شده، این که مردم در یک جنون گروهی چه کارهای عجیب و غریبی انجام میدهند. از منظر روانشناسی و جامعهشناسی جمعیت در مقابل روانشناسی و جامعهشناسی فردی هم کتاب قابل تاملی است. داستان کتاب در سال ۱۸۷۰ میلادی در دهکدهای در جنوب غربی فرانسه (اوتفای) و در بحبوحهی جنگ فرانسه و پروس نوشته شده است. در طول داستان میبینیم که چهطور جنون گروهی انسانها را به هیولایی تبدیل میکند. این کتاب نقدیست به سقوط اخلاق و انسانیت در سایهی هیجانات و تعصبات جمعی. امتیاز: ۵ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
داستان در یک روز خاص و در طول چند ساعت، در یک دهکدهی کوچک و فقیرنشین رخ میدهد که مردم آن به دلیل جنگ و قحطی در وضعیت روحی نامناسبی قرار دارند.
آلن دو مونی، مردی جوان، نیکوکار، محترم و خوشقلب از یک خانوادهی اشرافی محبوب است که برای کمک و دیدن جشنواره به روستا میرود. او حتی با وجود معلولیت پا، اصرار دارد در جنگ شرکت کند.
در جریان جشن و تجمع مردم، یکی از اقوام نزدیک آلن با مطرح کردن موضوعی باعث میشود که مردم عصبانی شوند و خیلی سریع شایعهای بیاساس و تحریکآمیز مطرح میشود مبنی بر اینکه آلن دو مونی از پروسیها (دشمن فرانسه در جنگ) حمایت کرده یا به کشور خیانت کرده و حتی پروسی است.
این شایعهی دروغین، در فضای خشم، جهل، مستی و فقر مردم روستا، به سرعت تبدیل به یک جنون و هیجان جمعی کور میشود.
روستاییانی که آلن پیش از این به آنها خدمت کرده و کمک کرده بود، به طور وحشیانه و فجیعی او را شکنجه میدهند، کتک میزنند، مثله میکنند و در نهایت به قتل میرسانند و حتی او را میخورند. این واقعه در کمتر از چند ساعت رخ میدهد.