دوقلوها

#دوقلوها، #ژاکلین_ویلسون، ترجمه‌ی #پروین_جلوه‌نژاد، #کتابهای_فندق #نشر_افق

بعد از چند کتاب که هیچ ایده‌ی جدید و توانایی خاصی در نویسنده‌شان نبود یک‌باره با قدرت نویسنده‌گی "ژاکلین ویلسون" روبه‌رو شدم؛ و باز ایمان آوردم که هنوز هم می‌شه فوق‌العاده و غیرتکراری نوشت. بیش‌تر از هر چیزی در این کتاب تهور نویسنده در بیان احساسات و حرف زدن از زبان دو کودک با دو روحیه‌ی خاص و متضاد به نظرم بسیار چشم‌گیر بود و بعد هم جسارت نویسنده، نویسنده از هیچ چیزی در راه نوشتن آن‌چه که می‌خواد بنویسه نمی‌ترسه، هیچ‌چیزی نمی‌تونه مانعش بشه. کتاب را دو خواهر دوقلو در دفتر گزارش پدرشان نوشته‌اند. بیش‌تر روبی پرحرف و کم‌تر گارنت کم‌حرف. امتیاز: ۹ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

گارنت و روبی دو خواهر دوقلو هستند که روبی برون‌گرا و گارنت درون‌گرا و خجالتی است. دوقلوها مادرشان را از دست داده‌اند و با مادربزرگ و پدرشان زنده‌گی می‌کنند. پدرشان با رز ازدواج می‌کند و خانه‌ی آن‌ها از مادربزرگ جدا می‌شود. دوقلوها با رز که دختر مهربان و خوبی است رابطه‌ی خوبی ندارند (البته معمولا روبی مدیریت می‌کند). دوقلوها بدون اجازه‌ی پدر به لندن می‌روند تا در تست بازی‌گری دوقلوها شرکت کنند و روبی به آرزویش که هنرپیشه‌گی است برسد. روبی در تست عالی عمل می‌کند ولی گارنت خراب می‌کند و آن‌ها رد می‌شوند. دوقلوها به مدرسه‌ی شبانه‌روزی نامه می‌فرستند و درخواست تحصیل در آن‌جا را می‌کنند، مدیر مدرسه در جوابشان دفترچه‌ی معرفی مدرسه و برگه‌ی هزینه را برایشان می‌فرستد. هزینه‌ی مدرسه زیاد است و پدرشان امکان ثبت‌نام آن‌ها را ندارد. مدرسه می‌تواند یک‌نفر را بورسیه کند، دوقلوها تست می‌دهند و در کمال ناباوری همه، گارنت را برای بورسیه می‌پذیرند و روبی را رد می‌کنند. مدیر مدرسه معتقد است که‌ جدا شدن دوقلوها به نفعشان است. روحیه‌ی روبی به هم می‌ریزد و رابطه‌اش را با گارنت قطع می‌کند. ولی کم‌کم با درایت رز روبی تصمیم می‌گیرد به مدرسه‌ی جدیدی برود و برای خودش دوستانی پیدا می‌کند. روزی که گارنت می‌خواهد به مدرسه‌ی شبانه‌روزی برود روبی برای اولین بار به آغوش رز پناه می‌برد و با گارنت آشتی می‌کند. گارنت از مدرسه‌اش راضی است. روبی هم حالش خوب است و به نمایش که علاقه‌اش است می‌پردازد.

دوقلوها

-قسم می‌خورم. گارنت، قول می‌دهم که دیگر هیچ‌وقت باهات بدجنسی نکنم.
گارنت خندید و گفت: "بهتر است برای این قولت قسم نخوری."

#دوقلوها، #ژاکلین_ویلسون، ترجمه‌ی #پروین_جلوه‌نژاد، #کتابهای_فندق #نشر_افق، ص ۲۰۶

سرزمین تازه کشف شده رمان‌های سه‌گانه جان کریستوفر (مجموعه دوم)

یک مثل قدیمی رومی است که می‌گوید: "عجله کن ولی به‌آهستگی."

#سرزمین_تازه_کشف_شده، #رمان‌های_سه‌گانه‌_جان_کریستوفر_(مجموعه_دوم)، #جان_کریستوفر، مترجم: #مهرداد_مهدویان، #کتابهای_بنفشه، #واحد_کودکان_و_نوجوانان_مؤسسه_انتشارات_قدیانی، ص ۱۱۵

سرزمین تازه کشف شده رمان‌های سه‌گانه جان کریستوفر (مجموعه دوم)

#سرزمین_تازه_کشف_شده، #رمان‌های_سه‌گانه‌_جان_کریستوفر_(مجموعه_دوم)، #جان_کریستوفر، مترجم: #مهرداد_مهدویان، #کتابهای_بنفشه، #واحد_کودکان_و_نوجوانان_مؤسسه_انتشارات_قدیانی

این کتاب نسبت به پنج کتاب دیگری که از "جان کریستوفر" خوانده بودم ضعیف‌تر بود. داستان به نوعی ادامه‌ی "گوی آتش" است ولی بدون خواندن گوی آتش هم می توان کتاب را خواند. امتیاز: ۴ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

در این قسمت قهرمانان داستان به آمریکا وارد می‌شوند و اتفاقاتی را در آن‌جا پشت سر می‌گذارند. بعد از مدتی که با سرخ‌پوست‌ها می‌گذرانند به جزیره‌ی وایکینگ‌ها می‌روند و وقتی متوجه می‌شوند که وایکینگ‌ها قصد قربانی کردن آن چهار نفر یعنی سایمون، براد، باس و کورتیوس را دارند هم‌راه لادینگا (دختر ناخدای کشتی که به آن‌ها اطلاع داده که وایکینگ‌ها قصد کشتن آن‌ها را دارند) فرار می‌کنند؛ در هنگام فرار وایکینگ‌ها کورتیوس را که قصد فراری دادن دوستانش را دارد و خود را در مسیر وایکینگ‌ها قرار می‌دهد را می‌کشند. آن‌ها با کشتیشان به آمریکا برمی‌گردند در آن‌جا به سرزمین آزتک‌ها می‌روند و پس مدتی که لادینگا به عنوان عروس خدایان انتخاب می‌شود سایمون و براد از آن‌جا می‌گریزند و به معبدی شرقی می‌رسند.

گوی آتش مجموعه‌ی ۲، رمان اول

#گوی_آتش #مجموعه‌ی_۲،_رمان_اول، #جان_کریستوفر، مترجم: #مهرداد_مهدویان، #موسسه_انتشارات_قدیانی

داستان کتاب نسبتا روان و خوب روایت شده. از "جان کریستوفر" چهار کتاب خوانده‌ام که همه تخیلی بودند، سه کتاب "شهریار آینده"، "آن‌سوی سرزمینهای شعله‌ور" و "شمشیر ارواح" در مورد آینده بودند. امتیاز: ۵ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

براد و سایمون که به گردش رفته‌اند با گوی نورانی برخورد می‌کنند و با تماس با گوی به زمان روم باستان سفر می‌کنند. آن‌ها با آموزش ساخت کمان به مسیحیان کمک می‌کنند که سپاه امپراتوری روم را شکست دهند ولی اوضاع خیلی تغییر نمی‌کند و انتظار به‌تر شدن روزگار برآورده نمی‌شود. آن‌ها به اتفاق دو تن از فرماندهان سپاه مسیحیان که مسیحی نبودند و قصد نداشتند مسیحی شوند و اسقف به زور قصد داشت آن‌ها را مسیحی کند با کشتی به قصد قاره‌ی آمریکا به دریا می‌روند. در انتهای کتاب آن‌ها به خشکی می‌رسند و سه انسان سیاه‌پوست می‌بینند.

روز سوم ماه صفر (29 مرداد)

سيّد ابن طاووس از كتابهاى اصحاب ما اماميه نقل كرده است كه در اين روز خواندن دو ركعت نماز مستحب است كه‏ در ركعت اول سوره ‏هاى حمد و انا فتحنا و در ركعت دوم سوره‏ هاى حمد و توحيد خوانده و پس از سلام صد مرتبه صلوات،و صد مرتبه اللّهمّ العن ال ابى سفيان و صد مرتبه استغفار بگويد،آنگاه حاجت خود را بخواهد.

منبع: کلیات مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی (ره)

التماس دعا

روز اوّل ماه صفر (27 مرداد)

در سال سى‏ وهفتم جنگ صفين درگرفت،و در اين روز در سال شصت ‏ويكم به قولى سر مبارك حضرت‏ سيّد الشهداء عليه السّلام را وارد دمشق كردند،و بنى اميّه آن روز را عيد قرار دادند،و آن روزى است كه در ان غصّه ‏ها تازه می ‏شود.

كانت مآتم بالعراق تعدها أموية بالشام من أعيادها

در عراق ماتمهايى بود كه آن را بحساب آوردند بنى اميّه در شام از عيدهاى خود

و در اين روز و به قولى در روز سوم،در سال صدوبيست ‏ويك زيد بن على شهيد شد.

منبع: کلیات مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی (ره)

التماس دعا

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها

#باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها، #رابین_شارما، ترجمه: #رضا_اسکندری_آذر، #نشر_نون

این کتاب دومین کتاب رابین شارما بود که خواندم، کتاب قبلی "قدیس، رئیس و موج‌سوار" بود. می‌شه گفت که کتاب باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها کتاب خوبی است. البته ایراد بزرگی که این سبک کتاب‌ها دارند اینه که خیلی زیاد مسائل را تکرار و توضیح می‌دهند. مثلا این کتاب می‌تونست مثلا ۱۰۰ صفحه باشه و حالا تقریبا ۳۰۰ صفحه است. داستان‌گونه بودن کتاب هم البته خیلی ضعیف است و کشش خاصی برای خواندن کتاب ایجاد نمی‌کند ولی خالی از لطف هم نیست. امتیاز: ۷ از ۱۰.

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها

کنترل صبح‌هات رو به دست بگیر، تا زندگی‌ات رو ارتقا بدی!

#باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها، #رابین_شارما، ترجمه: #رضا_اسکندری_آذر، #نشر_نون، ص ۳۴۱

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها

دنبال حس لذتتون باشید. تنها با افرادی معاشرت کنید که حس لذتتون رو خوراک می‌دن. تنها کارهایی رو انجام بدید که حس لذت شما رو خوراک می‌دن. تنها در مکان‌هایی باشید که درشون بیشتر از هر جای دیگه، احساس سرزندگی می‌کنید. ببینید، می‌دونم که زندگی کردن بر اساس این مدل کار دشواریه. بنابراین، این مدل رو به عنوان یک حالت آرمانی در نظر بگیرید که قراره در آینده بهش برسید.

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها، #رابین_شارما، ترجمه: #رضا_اسکندری_آذر، #نشر_نون، ص ۳۱۰

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها

مایا آنجلو، شاعر معروف: "آرزویم برای تو این است که ادامه دهی. به بودنِ آنچه هستی ادامه دهی و این دنیای بدذات را با مهربانی‌هایت شگفت‌زده کنی."

نقل شده در #باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها، #رابین_شارما، ترجمه: #رضا_اسکندری_آذر، #نشر_نون، ص ۲۱۷

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها

این نکته خیلی حائز اهمیته: شما باید به صورت هر روزه، خودتون رو بهینه‌سازی کنید. استمرار واقعاً دی‌ان‌ایِ تعالی به شمار می‌آد. و بهبود روزانه، کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت، وقتی به‌طور مستمر انجام بگیره، به‌مرور زمان، نتایج حیرت‌آوری رو رقم می‌زنه. لطفاً به یاد داشته باشید که شرکت‌های بزرگ و زندگی‌های فوق‌العاده توسط انقلاب‌های ناگهانی ساخته نمی‌شن. نه! اون‌ها به‌واسطه تکامل تزایدی محقق می‌شن. موفقیت‌های کوچک روزانه و تکرار مستمر به‌مرور زمان، باعث ظهور تعالی می‌شن. اما امروزه، افراد کمی شکیبایی لازم رو برای ادامه دادن این بازی طولانی دارن. در نتیجه، عده کمی از ما به اسطوره تبدیل می‌شن.

#باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها، #رابین_شارما، ترجمه: #رضا_اسکندری_آذر، #نشر_نون، ص ۱۱۳

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها

برای دستیابی به نتایجی که پنج درصد افراد موفق دنیا کسب می‌کنند، باید آغاز به انجام کارهایی کنید که نودوپنج درصد مردم اراده انجامش را ندارند. وقتی این سبک زندگی را آغاز می‌کنید، اکثریت مردم شما را دیوانه خواهند خواند. به یاد داشته باشید که برچسب دیوانه خوردن بهای دستیابی به عظمت است.

#باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها، #رابین_شارما، ترجمه: #رضا_اسکندری_آذر، #نشر_نون، ص ۷۳

باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها

"شما یک قهرمان درون خودتون دارید. این رو وقتی بچه بودید می‌دونستید، یعنی قبل از اونکه بزرگترها بهتون بگن که قدرت‌هاتون رو محدود کنید، نبوغتون رو با قل و زنجیر ببندید و به حقیقت موجود در قلبتون خیانت کنید."
و ادامه داد: "بزرگ‌سال‌ها، در واقع، بچه‌هایی‌ان که رو به زوال رفتن. وقتی خیلی کوچک‌تر بودید، یاد گرفتید که چطور زندگی کنید. خیره شدن به ستاره‌ها وجودتون رو از لذت پر می‌کرد. دویدن در پارک بهتون حس زنده بودن می‌داد. و دنبال کردن پروانه‌ها شادی رو در وجودتون به جریان می‌انداخت. آخ که چقدر پروانه‌ها رو دوست دارم. بعد که بزرگ‌تر شدید، یادتون رفت چطور انسان باشید. یادتون رفت چطور جسور، مشتاق، مهرورز و دیوانه‌وار زنده باشید. منابع ارزشمند امیدتون محو شدن. عادی بودن براتون پذیرفتنی شد. چراغ خلاقیت، مثبت‌نگری و صمیمیت شما با عظمت درونتون، فروکش کرد، چون کم‌کم شروع کردید به نگرانی دربارۀ جا افتادن در جامعه، بیشتر از دیگران داشتن و محبوب و مقبول بودن. راستش، حرفم اینه که: نباید در دنیای آدم‌بزرگ‌ها با حس‌های کمبود، بی‌اشتیاقی و محدودیت‌هاش زندگی کنید. دارم ازتون دعوت می‌کنم به یک واقعیت مخفی قدم بگذارید که تنها استادان واقعی، نابغه‌های بزرگ و اسطوره‌های اصیل تاریخ ازش خبر داشتن. و همین‌طور دعوتتون می‌کنم به کشف قدرت اولیه نهفته در درونتون که خودتون هم ازش بی‌خبرید. شما می‌تونید توی کار و زندگی شخصی‌تون جادو خلق کنید."

#باشگاه‌پنج‌صبحی‌ها، #رابین_شارما، ترجمه: #رضا_اسکندری_آذر، #نشر_نون، صص ۳۰ و ۳۱

دعای هنگام استهلال ماه صفر (26 مرداد)

نگارنده‌ى كتاب «المنتخب» چنين نقل كرده است:

هنگام استهلال ماه صفر بگو:

اللَّهُمَّ أَنْتَ اللَّهُ الْعَلِيمُ الْخَالِقُ الرَّازِقُ وَ أَنْتَ اللَّهُ الْقَدِيرُ الْمُقْتَدِرُ الْقَادِرُ

خداوندا، تو خداى آگاه، آفريننده و روزى‌رسان هستى و تو خداى توانا مقتدر و توانمندى،

أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعَرِّفَنَا بَرَكَةَ هَذَا الشَّهْرِ وَ يُمْنَهُ

از تو درخواست مى‌كنم كه بر محمد و آل محمد درود فرستى و ما را با بركت و خجستگى اين ماه آشنا گردانى

وَ تَرْزُقَنَا خَيْرَهُ وَ تَصْرِفَ عَنَّا شَرَّهُ وَ تَجْعَلَنَا فِيهِ مِنَ الْفَائِزِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

و خير آن را به ما روزى كنى و از شرّ آن باز دارى و ما را از رستگاران در آن قرار دهى، اى مهربان‌ترين مهربانان.

ادامه نوشته

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون

کتاب‌هایی از این شکل انرژی مثبت و خوبی دارند ولی در این میان چند اشکال وجود دارد که دو مورد را بیان می‌کنم، اول این‌که کلی اطلاعات و نتیجه‌گیری در کتاب ارائه می‌شود که مبناهای منطق را رعایت نکرده‌اند، مثلا نویسنده به راحتی نتیجه می‌گیرد که تمام مشکلات از فلان رفتار آدمی ناشی می‌گردد ولی هیچ دلیل و مدرکی برای این ادعا ارائه نمی‌کند گویا ما باید بدون هیچ منطقی باور کنیم که نویسنده به منبع عظیمی وصل است و هر چه می‌گوید درست است. دوم این‌که راه‌کارهای دقیق و مشخصی ارائه نمی‌گردد و بیش‌تر به حرف‌های ساده و تکراری و بیان مشکلات پرداخته می‌شود تا راه‌کارهای دقیق و عملی، مشکلات مشخص است و نویسنده هزاران بار مشکلاتی که همه می‌دانیم را تکرار می‌کند. در کل به نظرم کتاب حرف جدیدی نمی‌زد. ضمنا در کتاب وقتی می‌خواست یک کتاب‌خانه‌ی درجه یک را توصیف کند به مبلمان گران‌قیمت و ... اشاره می‌کرد ولی در عین حال دعوت به راحتی و ساده بودن و ... می‌کرد، تناقضاتی از این دست در کتاب زیاد مشاهده می‌شد. داستان کتاب را واقعا نمی‌شد داستان دانست، کتاب فقط در شروع کمی داستان‌گونه بود و بقیه‌ی کتاب را به سختی می‌توان داستان دانست. امتیاز: ۴ از ۱۰.

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

من به این مسئله پی بردم که موفقیت در زندگی به توازن و تعادل بستگی دارد. تجربه رمزوراز زندگی بدون عمل‌گرا بودن و گام برداشتن در مسیر طرح و سپس فهم رؤیاهای خود، چیزی بیش از "بی‌تفاوتی معنوی" و شانه خالی کردن نیست. در عین حال، این هم که افراد روزهایشان را صرف برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی و تمرکز کنند، چیزی بیش از تلاش برای کنترل تمامی مسائل نیست. اگر به این شکل کار و زندگی کنیم، جایی برای احتمالاتی که زندگی می‌تواند به ما ارزانی کند، وجود نخواهد داشت و این احتمالات نمی‌توانند خودشان را با زندگی‌مان در هم آمیزند.
باز هم نتوانستم از این نکته چشم‌پوشی کنم که: موضوع زندگی، موضوع توازن و تعادل است.

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۲۲۰

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

برای تغییر جهان، هرکدوم از ما باید صورتی متعالی‌تر از رهبری رو در پیش بگیره و کارها رو به روشی متفاوت انجام بده. فرصت بزرگی در اختیارتون قرار داره، جک. اگه همرنگ جماعت نشی و به جای عمل از موضع ترس از موضع عشق وارد عمل بشی، می‌تونی به روش خاص خودت توی این جهان رهبری کنی. اگه توی انجام فعالیت‌های تجاری، خودت رو وقف ارائه خدمات اصیل، خلق ارزش، برقراری رابطه و رسیدن به نتایج بُرد-بُرد توی همه معامله‌ها کنی، به طور قطع زندگی‌ت تغییر می‌کنه. قوانین طبیعت همیشه و در همه حال بر شیوه عملکرد زندگی حاکم بوده‌ان و برای مشاهده درستی حرف‌هام کافیه به طبیعت نگاه کنی. اگه با همدیگه هماهنگ باشیم، چیزهای بیشتری برای همه وجود خواهد داشت. این درس برای کسانی که الان توی عرصه کسب وکار فعالیت دارن بزرگ‌ترین درسه و اگه نتونیم درکش کنیم جهان از این هم آشفته‌تر می‌شه.

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، صص ۲۰۸ و
۲۰۹

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

هرقدر که برای این جهان مفيد و سودمند باشید، به همان اندازه در زندگی‌تان خوشبخت خواهید بود.

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۲۰۰

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

لف تولستوی:
زندگی کوتاه است. مهم‌ترین موضوعات زندگی‌تان را فراموش نکنید، زندگی برای خدمت به مردم و انجام کارهای خوب برای آن‌ها.

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۱۸۸

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

"کار دیگه‌ای که برای بدنم انجام می‌دم، ماساژ گرفتنه. من دوستی دارم که هر هفته می‌آد من رو ماساژ بده. بدنم رو نرم نگه می‌داره، گردش خون رو افزایش می‌ده و بهم کمک می‌کنه توی بهترین حالت بمونم. تا حالا ماساژ گرفته‌ای دوست من؟"
"راستش نه."
"سعی کن مدام ماساژ بگیری. در واقع، بهت اصرار می‌کنم این کار رو بکنی. اون وقت متوجه می‌شی چقدر آروم و پرانرژی می‌شی و نسبت به خودت احساس خیلی خوبی پیدا می‌کنی. این یه کار عالی دیگه برای دوست داشتن خودت و خوب رفتار کردن با خودته. در هر حال، زندگی کوتاه‌تر از اینه که عشق خیلی زیادی به خودت ندی."

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۱۶۹

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

"'جهان جای دوستانه‌ایه' و مهم نیست چه اتفاقی بیفته. به هر حال بهترین اتفاق می‌افته. سرنوشت تو همون‌طور که مقدر شده، آشکار می‌شه. توی این مسیر، از بودن در لحظه لذت ببر. همۀ لحظه‌ها رو زندگی کن. همه لحظه‌ها رو واقعی و اصیل باش. با لذت و از اعماق قلبت زندگی کن. زندگی خودش هوای خودش رو داره."

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۱۳۳

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

هلن کلر می‌گه: 'هیچ فرد بدبینی هیچ‌گاه راز ستارگان را کشف نکرد یا به سرزمینی کشف‌نشده نرفت یا بهشت جدیدی را به روی روح انسان نگشود.'

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۱۱۰

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

هرمان هسه توی کتاب دمیان نوشته: 'تنها وظیفه واقعی هر انسانی یافتن راهی به ضمیر خویش است ... تسلیم نشدن در برابر تقدیر و کشف سرنوشت خویشتن و زیستنِ درونی کامل و قاطعانه آن سرنوشت. هر چیز دیگری غیر از این، اصل نیست و ساختگی است؛ تلاشی برای گریز، فرار به آرمان‌های توده مردم، تبعیت از جمع و ترس از باطنِ خویشتن.'

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۸۶

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

آرتور شوپنهاور گفته: "هر انسانی محدودیت افق دید خودش را با محدودیت امکانات جهان اشتباه می‌گیرد."

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۴۸

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

آنان که شرافتمندانه زندگی می‌کنند، حتی اگر زندگی‌شان پر از ابهام باشد، از این نمی‌ترسند که زندگی‌شان پوچ باشد. چیزی در زندگی‌شان می‌درخشد؛ نوری که راه را به دوستان، همسایگان و حتی شاید به نسل‌های آینده نشان می‌دهد.
-برتراند راسل

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۴۵

قدیس، رئیس و موج‌سوار درس‌هایی خارق‌العاده از عشق و زندگی

شاید عشق، روندی باشد که با آن، تو را به‌آرامی به‌سمت خودت رهنمون می‌شوم؛ نه به‌سمت کسی که می‌خواهم باشی، بلکه به سمت کسی که هستی.

-آنتوان دو سنت اگزوپری

#قدیس،_رئیس_و_موج‌سوار #درس‌هایی_خارق‌العاده_از_عشق_و_زندگی، #رابین_شارما، مترجم: #صدرا_صمدی_دزفولی، #نشر_مون، ص ۷

بیروت ۷۵

#بیروت_۷۵، #غاده_السمان، مترجم #سمیه_آقاجانی

تا قبل از خواندن داستان "بیروت ۷۵" نام غاده السمان برایم اشعارش را تداعی می‌کرد ولی داستان "بیروت ۷۵" شخصیت داستان‌نویس غاده السمان را به من معرفی کرد، داستان‌نویسی چیره‌دست. داستان کتاب خیلی حس ترجمه از زبان دیگر را به من منتقل نکرد که این موضوع هم به فضای نزدیک داستان با فرهنگ ما ارتباط دارد و هم به ترجمه‌ی خوب داستان. امتیاز: ۷ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که پنج مسافر در یک تاکسی راهی بیروت هستند.
فرح که با سفارش پدرش نزد نیشان که فردی بانفوذ و پول‌دار است می‌رود و با کمک او خواننده می‌شود و در آخر دچار جنون می‌شود.
یاسمینه که با نمر که پسری متمول است وارد رابطه می‌شود و بعد از مدتی نمر از رابطه با او خسته می‌شود و یاسمینه که به ازدواج با نمر امیدوار بوده سرخورده و ناامید می‌شود و وقتی دیگر نمی‌تواند به برادرش پولی بدهد برادرش او را به اتهام هرزه‌گی می‌کشد و سرش را از تنش جدا می‌کند.
طعان که به مرگ تهدید شده فرد بی‌گناهی را از ترس می‌کشد.
...

بیروت ۷۵

در قهوه‌خانه، دخترک یک پیاله «بلادی مری» (ودکا با طعم گوجه‌فرنگی) سفارش داد. آن را یک‌نفس سرکشید. دوباره آن نگاه بی‌رحم اهریمنی در چشم‌ها و موهای سرخ فرفری‌اش پدیدار شد. پیاله‌اش را تا ته سر کشید. نی را برداشت. آن را به سادگی به جای پیاله در سرخرگ من فرو کرد. می‌خواست خونم را با نی بمکد. می‌مکید. مک می‌زد. دیدم سرم گیج می‌رود. داد زدم: «این نی را از رگ‌های من دربیاور، خون‌آشام!» هاج و واج نگاهم کرد، درست مانند کسی که خرچنگی را در فنجان شیر بامدادی خود می‌بیند. وانمود کرد دلخور شده است. به باد بد و بیراه گرفتمش: «فکر می‌کنی می‌توانی گولم بزنی، هرزه؟! فقط می‌خواهی خونم را بمکی، همین. برایت چند لیتر خون از بانک خون می‌خرم، ولی مرا به حال خودم بگذار!...»
زدم به چاک. شنیدم مشتریان قهوه‌خانه آهسته می‌گفتند: «دیوانه است... دیوانه!»
دلم برایشان سوخت. همه‌ی آن‌ها دیوانه و کورند. فرقش این است که آن‌ها نمی‌بینند که دلبرانشان نی در سرخرگشان فرو می‌کنند تا خون آن‌ها را بیاشامند. داد زدم تا آن‌ها را متوجه این مسئله کنم، اما همه‌ی مشتری‌های قهوه‌خانه زدند زیر خنده.

#بیروت_۷۵، #غاده_السمان، مترجم #سمیه_آقاجانی، ص ۱۲۹

۴ شهریور زادروز داراب (کوروش)

زادروز داراب (کوروش کبیر)

** 4 شهریور مصادف با زادروز داراب (کوروش کبیر)

زادروز : ۶۰۰ یا ۵۷۶ پیش از میلاد
زادگاه : انشان، پارس
مرگ : دسامبر ۵۳۰ پیش از میلاد مسیح
همسر : کاساندان
دودمان : هخامنشیان
پدر : کمبوجیه یکم
مادر : ماندانا

کوروش دوم که به کوروش بزرگ و کوروش کبیر مشهور است، بنیان‌گذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که در بین سال‌های ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیا حکومت می‌کرد. کوروش در استوانهٔ خود که در بابل کشف شده، خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه

ادامه نوشته