بازگشت ماهیهای پرنده
#بازگشت_ماهیهای_پرنده، #آتوسا_افشیننوید، #آگه
داستان کتاب برای من و همنسلان من جذابه چون با هر اشارهی نویسنده هزار خاطره در ذهنمون تداعی میشه و قاعدتا همذاتپنداری بالایی با راوی سلام خواهیم داشت؛ اما برای من این سوال وجود داره که آیا نسلهای قبل و بعد از ما هم با کتاب ارتباط برقرار میکنند؟ به نظرم نسلهای قبل و بعد از ما نمیتونن با کتاب ارتباط برقرار کنند که بخش زیادیش به توان پایین نویسنده برمیگرده. البته اواخر کتاب قلم نویسنده کمی پختهتر شده بود و مثلا توصیف رفتن یک عزیز به سفر راه دور قوی و خوب از کار دراومده بود. کتاب برای من یادآور دوران سختی بود که کشیدهام، دوران ترس، مرگ و .... کاش کودکی بهتری داشتیم، کاش کسی وسط اون همه ماجرا به ما هم فکر میکرد. امتیاز: ۷ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
ترلان شروع دوران نوجوانی خود را با شروع درگیری و جنگ به یاد میآورد؛ یادآوری مدرسه و شعارها، خانه و مخفیگاهها و شهر افسردهای با آرمانهایش. ترلان از روزهای جنگ، ترس، بلاتکلیفی و شادی مخصوص به خودش و روزهای پس از جنگ که امیدهای نصفهجان را سرکوب میکرد، سخن میگوید و به عنوان یک مهاجر، نقشی جز یک تماشاچی مبهوت در برابر این خاطرات ندارد.
خانم مهدوی که در مدرسه با تمام حماقتش ترلان را عذاب میدهد، عشق نوجوانانهی ترلان به عتیق افغانی، اختلاف نظر ترلان با پدرش در نوجوانی و جوانی و پشیمان شدن از اختلافها و تنها گذشتن پدرش در میانسالی و برگشت به ایران، اختلاف نظرهای اطرافیان با هم، مشکلات و سختیهای زمان جنگ، سوالات زیادی که در ذهن نسل میانسال امروز در مورد جنگ وجود داره، مهاجرت و برگشت و ... مطالبی هستند که در داستان بهشون پرداخته شده.