برادران کارامازوف (جلد اول)

مدت‌هاست که از آن باخبرم. برای اطلاع به مسکو تلگراف زدم، و خیلی وقت پیش شنیدم که پول نرسیده است. پول را نفرستاده بود، اما چیزی نگفتم. هفته پیش باخبر شدم که هنوز به پول نیاز دارد. تنها هدف من در تمام این قضیه این بود که او بداند پیش چه کسی بازگردد و دوست واقعی‌اش کیست. نه، او متوجه نخواهد شد که واقعی‌ترین دوستش منم. نخواهدم شناخت، و تنها به چشم یک زن به من نگاه خواهد کرد. تمامی هفته را در عذاب بوده‌ام و سعی کرده‌ام بیندیشم که چگونه او را به هنگام روبرو شدن با من از خجلت‌زدگی به خاطر خرج آن سه هزار روبل بازدارم. از خودش خجالت می‌کشد، بکشد، از خبردار شدن اشخاص دیگر خجالت می‌کشد، بکشد، اما نه از خبردار شدن من. می‌تواند همه چیز را بی‌هیچ خجالت به خدا بگوید. چرا او متوجه نیست که من حاضرم به خاطر او متحمل خیلی چیزها بشوم؟ چرا، چرا مرا نمی‌شناسد؟ چطور جرئت می‌کند پس از این همه پیشامد بی‌خبرم بگذارد؟ من می‌خواهم برای همیشه نجاتش بدهم. بگذار فراموش کند که نامزدش هستم. او را باش که می‌ترسد به لحاظ من بی‌آبرو شده باشد. چرا از فاش‌گویی به تو، آلکسی فيودوروویچ، نمی‌ترسید؟ چطور است که چنین استحقاقی را من ندارم؟آخرین کلمات را با اشک به زبان آورد. اشک از چشمانش بیرون می‌زد.

#برادران_کارامازوف_(جلد_اول)، #فئودور_داستایفسکی، ترجمه #صالح_حسینی، #انتشارات_ناهید، ص ۲۱۰

دعای رویت هلال ماه ذی القعده

يكى از اعمال آغازين براى بهره‌بردارى از فضايل و فوايد اين ماه، اهتمام به مشاهده‌ى هلال آن و خواندن دعايى است كه هنگام مشاهده‌ى هلال قرائت مى‌شود؛ زيرا چنان‌كه گفته خواهد شد، اوقاتى در اين ماه هست كه خداوند-جلّ جلاله- كرامت‌هاى خود را به بندگان ارزانى داشته و به آنان روى نمايد. البته من تاكنون دعاى خاصّى براى هنگام رؤيت هلال اين ماه نيافته‌ام. بنابراين، هركس خواست، مى‌تواند دعايى را كه ما اكنون انشا و ذكر مى‌كنيم و خداوند-كه مالك همه‌ى اشيا است-بر قلم ما جارى مى‌سازد بخواند، به اين صورت كه بگويد:

اللهم إن هذا شهر ذي القعدة من الأشهر التي أمرت بتعظيمها و جعلت فيها من أسرار العبادات ما شهد بتكريمها

خداوندا، اين ماه ذيقعده از ماه‌هايى است كه به بزرگداشت آن فرمان داده‌اى و اسرار عباداتى كه در آن نهاده‌اى گواه بر تكريم آن است،

و قد شرفتنا بأن جعلت لنا طريقا إلى مشاهدة هلاله و معرفة حق إقباله و لم تحجبه عنا بالغيوم و حوادث السماء

و ما را به واسطه‌ى اين‌كه راهى براى مشاهده‌ى هلال اين ماه و شناخت حق روى آوردن و ورود آن قرار دادى، گرامى داشتى و به واسطه‌ى ابرها و ديگر حوادث آسمانى

ادامه نوشته

پسرک، موش کور، روباه و اسب

#پسرک،_موش_کور،_روباه_و_اسب، #چارلی_مَکسی، ترجمه‌ی #سیدوحید_کریمیان، #نشر_میلکان

کتاب، داستان تصویری کوتاهی است که من را به یاد شازده‌کوچولو انداخت، البته کاش در این داستان هم مانند شازده‌کوچولو کمی بیش‌تر به داستان کتاب توجه می‌شد و فقط دیالوگ‌های شاخص و خاص در کتاب نمی‌آمد و نویسنده کمی هم به داستان می‌پرداخت. تصاویر کتاب هم حس خوبی دارند. این کتاب، داستان دوستی پسرک، موش کور، روباه و اسب و گفت‌وگوهای بین این چهارتاست. امتیاز: ۷ از ۱۰.

پسرک، موش کور، روباه و اسب

پسرک پرسید: "شجاعانه‌ترین حرفی که تا حالا زده‌ای چی بوده؟"
اسب گفت: "کمک."

#پسرک،_موش_کور،_روباه_و_اسب، #چارلی_مَکسی، ترجمه‌ی #سیدوحید_کریمیان، #نشر_میلکان، ص ۶۹

باورت دارم

#باورت_دارم، #گلنوش_شاهین‌راد، #انتشارات_ابجد

ویراستاری کتاب و روش نگارش ضعیف است. بعضی جاها گزارش‌گونه بود، بعضی جاها شاعرانه و بعضی جاها داستان. مبارزه‌ی یک انسان با سرطان و پیروز شدن بر آن موضوع اصلی داستان است که خواننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد ولی نقاط ضعف داستان هم دو مورد هستند: اول ویراستاری ضعیف که قابل توجیه نیست و دوم روایت ضعیف که شاید بتوان به حساب نویسنده‌ی حرفه‌ای نبودن نویسنده گذاشت. داستان هر چه رو به آخر می‌رفت قلم نویسنده پخته‌تر می‌شد و این امیدوارکننده بود ولی ویراستاری کتاب در کل متن افتضاح بود و این ناامیدکننده بود چون ناشر می‌توانست به راحتی از یک ویراستار حرفه‌ای استفاده کند. کاش سرطان وجود نداشت. امتیاز: ۳ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

گل‌نوش شاهین‌راد در کتاب باورت دارم، از زنده‌گی خودش می‌گوید. زنده‌گی‌ای که به دلیل سرطان زیرورو شد. شرایط سختی که برایش به وجود آمد. روزهایی که پشت سر گذاشت و کارهایی که انجام داد بل‌که بتواند این روزها و این شرایط را دوام بیاورد. او در این کتاب از تمام تلاش‌هایش می‌گوید. احساسات واقعی‌اش را بیان می‌کند. آنقدر زلال و طبیعی که گویی او را می‌شناسیم و در کنار او در تمام مشکلات قدم می‌زنیم و دنبال راه حلی می‌گردیم.

باورت دارم

ما به مؤثرترین مهارتی که در این روزهای تلخ و جانکاه و کشنده نیاز داریم، توانایی درک احساسات همدیگر است و کمک به اینکه همدیگر را بالا بکشیم.

#باورت_دارم، #گلنوش_شاهین‌راد، #انتشارات_ابجد، ص ۲۰۳

توسعه یعنی پرورش نخبگان معمولی آسیب‌شناسی نخبگی در ایران

#توسعه_یعنی_پرورش_نخبگان_معمولی #آسیب‌شناسی_نخبگی_در_ایران، #محسن_رنانی_(عضو_هیئت_علمی_دانشگاه_اصفهان)، #مؤسسه_مطالعات_فرهنگی_و_اجتماعی

این کتاب ویرایش‌شده‌ی سخن‌رانی آقای دکتر رنانی است و البته کتاب خوبی با موضوع نخبه‌گان و نخبه‌پروری است. کتاب چاپی را پیدا نکردم و مجبور شدم پی‌دی‌اف کتاب که خود آقای دکتر رنانی در سایتشون قرار دادند را مطالعه کنم. امتیاز: ۶ از ۱۰.

توسعه یعنی پرورش نخبگان معمولی آسیب‌شناسی نخبگی در ایران

اجازه دهید یک خاطره شخصی را تعریف کنم، که مربوط به بیست سال پیش است. فرزند من در سال اول و دوم دبستان معمولاً شاگرد اول یا دوم بود. زمانی متوجه شدم که دچار اضطراب شده و همیشه از رفتن به مدرسه و امتحان دادن نگران است؛ نگران اینکه نمره بیست نیاورد و نکند شاگرد اول نشود. چون نمی‌توانستم به او بگویم که به مدرسه نرود و هنوز راه‌های جایگزینی در دسترس نبود، یگانه راهی که به ذهنم رسید تا او را از اضطراب خارج کنم، این بود که به او گفتم از این به بعد هر نمره‌ای که کمتر از بیست آورد، یک جایزه می‌گیرد. مثلاً، اگر ۱۹ آوردی هزار تومان جایزه می‌گیری، اگر ۱۸ آوردی، دو هزار تومان می‌گیری، اگر ۱۷ آوردی سه هزار تومان، و اگر ۱۶ آوردی چهار هزار تومان؛ اما اگر کمتر از ۱۶ آوردی، هیچ جایزه‌ای نمی‌گیری. از آن به بعد بود که فرزندم از فشار اضطراب آزاد شد. او خوشحال بود و به من می‌گفت که بابا خوشحالم که اگر بیست بگیرم، شاگرد اول می‌شوم و در مدرسه جایزه می‌گیرم، و اگر بیست نیاورم در خانه جایزه می‌گیرم. بـه ایــن ترتیب، او از نگرانیِ تحصیلی رها شد. البته، این یک راهکار شخصی بود، اما باید تلاش کنیم که نظام آموزشی را به گونه‌ای اصلاح کنیم که، به‌طور کلی، همه کودکان کشور از رقابت و اضطراب تحصیلی خارج شوند. نظام آموزشی باید یک نظام رابطه‌محور باشد نه حافظه‌محور؛ دانش‌آموزمحور باشــد نــه معلم‌محور؛ بازی‌محور باشد نه کتاب‌محور؛ خلاقیت‌محور باشد نه مشق‌محور؛ شادی‌محور باشد نه نمره‌محور؛ و فرایندمحور باشد نه امتحان‌محور.

#توسعه_یعنی_پرورش_نخبگان_معمولی #آسیب‌شناسی_نخبگی_در_ایران، #محسن_رنانی_(عضو_هیئت_علمی_دانشگاه_اصفهان)، #مؤسسه_مطالعات_فرهنگی_و_اجتماعی، صص ۵۲ و ۵۳

تعطیلات مگره

#تعطیلات_مگره، #ژرژ_سیمنون، #عباس_آگاهی، #انتشارات_مؤسسه_فرهنگی_هنری_جهان_کتاب

داستان کتاب در ژانر معمایی-پلیسی است و از اواسط کتاب گیرایی خوبی داشت. البته در این ژانر آگاتا کریستی با فاصله‌ی زیادی به‌ترین است. امتیاز: ۴ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

مگره با هم‌سرش به تعطیلات رفته که هم‌سرش مریض شده و در بیمارستان بستری می‌شود در بیمارستان کسی یادداشتی در جیب مگره می‌اندازد که از روی دل‌سوزی سری به بیمار اتاق ۱۵ بزنید ولی فردا این بیمار فوت می‌کند. دختر جوانی با شوهرخواهرش که پزشک است به کنسرت رفته بوده و در برگشت ظاهرا در ماشین باز شده و وی به بیرون پرتاب شده و در اثر ضربه مغزی فوت شده است. دختر نوجوانی در رخت‌خواب خفه می‌شود و مگره این دختر را روز قبل در خانه‌ی پزشک دیده بوده. مگره چون در تعطیلات است به صورت غیررسمی به دنبال حل معما می‌رود و در آخر مشخص می‌شود که پزشک داستان وقتی متوجه می‌شود که هم‌سرش با جوانی از اهالی شهر رابطه‌ی نامشروع دارد جوان را به قتل می‌رساند و بعد از آن هم تصمیم داشته تمام کسانی که از رابطه اطلاع داشته‌اند را به قتل برساند که با اطلاع مگره از ماجرا و اعتراف پزشک به قتل‌ها، پزشک دست‌گیر می‌شود.

۶ خرداد خرداد روز،جشن خردادگان

ششمین روز از خرداد ماه ، مصادف است با جشن خردادگان

نياكان ما در اين روز به سرچشمه ها يا كنار رودها و ساحل درياها مي رفتند پس از ستايش اهورامزدا روز را با شادي و سرور با خانواده و دوستان مي گذرانده و به يكديگر گل نيلوفر يا ياس پيشكش مي نمودند.

6 خرداد ؛ مصادف با جشن خردادگان

در دوران باستان در سرزمين ما در روز ششم از ماه خرداد، به مناسبت برخورد نام ماه و روز مطابق معمول جشني برگزار مي شده به نام خردادگان.خرداد پنجمين امشاسپند از شش امشاسپند در آيين ايرانيان باستان است.

مفهوم امشاسپند خرداد:

خرداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گات‌ها یکی از فروزه‌های اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است.

ادامه نوشته

دختر رعیت

#دختر_رعیت، #م._ا._به‌آذین، #نشر_دنیای_نو

داستان کتاب از نظر من نهایتا می‌توانست یک داستان کوتاه متوسط باشد؛ با توجه به آن‌چه که از کتاب شنیده بودم و سابقه‌ای که از به‌آذین در ذهنم بود توقع داستان و قلمی پخته و جذاب داشتم که اصلا توقعم برآورده نشد. خیلی از افراد در مورد نقل تاریخ در میان داستان صحبت کرده بودند که به نظرم خیلی کوتاه و گذرا بود و هم به روایت لطمه زده بود و هم در حدی نبود که به اطلاعات تاریخی خواننده چیزی اضافه کند. امتیاز: ۲ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

احمدگل رعیتی دهاتیست و بر روی زمین‌های ارباب کار می‌کند و سهمی به اندازه‌ی گذران روزگار می‌گیرد و باقی را به ارباب تحویل می‌دهد و هر روز گرسنه و فقیرتر از دی‌روز می‌شود. هم‌سرش تسلیم مرگ شده است و از او دو دختر به نام‌های خدیجه و صغری به یادگار مانده است. خدیجه کلفت خانه‌ی ارباب (حاج‌ابراهیم) در رشت شده است. تنها مونس و هم‌دم احمدگل طفل پنج شش ساله‌ای به نام صغری‌ست که بسیار شبیه به مادرش است. صغری را هم ارباب از احمدگل جدا می‌کند و به خانه‌ی برادرش (حاج‌احمد) که او نیز ارباب است می‌فرستد. در طی روایت این زندگی پرفرازونشیب به‌آذین وقایع رشت را روایت می‌کند. در روسیه انقلاب به پیروزی رسیده است. نهضت جنگلی‌ها تشکیل شده است. انگلیس، روسیه و امریکا خواهان سهم از ایران هستند. دولت احمدشاه درمانده است. سرمایه‌داری بی‌داد می‌کند. حاج‌ابراهیم در این گیرودار با زدوبندهایی که با قشون روس در جهت تهیه‌ی آذوقه می‌کند ثروتش دو چندان می‌شود. صغری و خانه‌ی ارباب تحت تاثیر رفت‌وآمدهای قشون دولتی، جنگلی، قزاق و انگلیس هستند. گاه جنگلی‌ها و انقلابیون حاکم رشت می‌شوند. گاه انگلیسی‌ها، گاه دولتی‌ها. احمدگل به جنگلی‌ها پیوسته. مهدی پسر بزرگ حاج‌ابراهیم به هر طریقی خواهان تصاحب صغری برای ارضای خود است. صغری قربانی می‌شود، حامله می‌شود و وقتی بچه را به دنیا می‌آورد زن ارباب بچه را زنده در چاه توالت می‌اندازد و می‌کشد و به صغری می‌گوید که بچه مرد. میرزا اشتباه می‌کند. همه‌چیز را می‌بازد، انقلابیون شکست می‌خورند. سرمایه‌داران به جهت باد خود را تغییر می‌دهند.

۱۵ اردی‌بهشت جشن میانه بهار/جشن بهاربد

پانزدهم اردیبهشت یا روز «دی به مهر» در ماه اردیبهشت، یکی از جشن‌های ایرانی به نام جشن میانه‌ی بهار یا جشن بهاربد است که به معنای میانه‌ی فصل سبز یا میانه‌ی بهار می باشد.

زمانی که کهن‌ترین گاه‌شماری شناخته‌شده ایرانی روایی داشته و اکنون هم کم و بیش نشانه‌هایی از آن بر جای مانده است، ابتدای بهار و میانه‌ی هر یک از فصل‌های سال با شادمانی و سرور جشن گرفته می‌شد.

البته بدلیل اینکه ماه های فصل بهار ۳۱ روزه است، میانه‌ی بهار برابر با شانزدهم اردیبهشت می باشد. اما در قدیم و حتی امروزه، عملا پانزدهمین روز ماه دوم هر فصل به عنوان میانه‌ی آن فصل شناخته می‌شود.

جشن میانه بهار

جشن‌های گاهنباری یا موسم‌های سالیانه، بازمانده‌ ای از نوعی تقویم کهن در ایران باستان می باشد که طول سال خورشیدی را نه به دوازده ماه خورشیدی، بلکه به چهار فصل و چهار نیم‌فصل تقسیم کرده‌اند و هریک از این بازه‌های زمانی، نامی مخصوص داشته اند.

سال گاهنباری از اولین روز فصل تابستان آغاز می‌شد و پس از هفت پار‌ه‌ی زمانی، یعنی سه پایان فصل و چهار میانه فصل، به شروع سال بعد

ادامه نوشته

اندوه عیسی

#اندوه_عیسی، #ولفگانگ_بُرشرت، ترجمه #سیامک_گلشیری، #مؤسسه_انتشارات_نگاه

کتاب شامل ۱۷ داستان کوتاه و یک نمایش‌نامه است، نمایش‌نامه و چند داستان کوتاه را قبلا در کتاب "گل قاصد" خوانده بودم. داستان‌های برشرت معمولا در مورد سربازها و محیط‌های نظامیست. به جز دو سه داستان بقیه خیلی معمولی بودند. امتیاز: ۳ از ۱۰.

اندوه عیسی

زمانی دو انسان وجود داشت.
در دو سالگی یکدیگر را با دست می‌زدند.
در دوازده سالگی یکدیگر را با چوبدستی می‌زدند و به هم سنگ می‌انداختند.
در بیست و دو سالگی با تفنگ به هم شلیک می‌کردند.
در چهل و دو سالگی همدیگر را بمباران می‌کردند.
در شصت و دو سالگی سلاحهای میکربی به کار می‌بردند.
در هشتاد و دو سالگی مردند. آنها را کنار هم به خاک سپردند.
صد سال بعد کرمی که از هر دو گور تغذیه می‌کرد، پی نبرد که اینجا دو انسان متفاوت به خاک سپرده شده‌اند. خاک همان خاک بود. درست همان خاک بود.

#اندوه_عیسی، #ولفگانگ_بُرشرت، ترجمه #سیامک_گلشیری، #مؤسسه_انتشارات_نگاه، ص ۶۷

شب مادر

#شب_مادر، #کورت_ونه‌گات_جونیور، ترجمه‌ی #ع.ا._بهرامی، #انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان

به نظرم داستان کتاب کمی گسسته بود، انگار که مجموعه‌ای از دو یا سه داستان‌ کوتاه باشد. امتیاز: ۵ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

کمبل در آلمان نمایش‌نامه می‌نویسد، به او پیشنهاد جاسوسی برای ارتش ایالات متحده می‌شود و بعدها وی اطلاعات را به صورت رمز از رادیو برای آمریکایی‌ها اعلام می‌دارد. هم‌سر او در میانه‌ی جنگ به شرق آلمان می‌رود و به هوارد خبر می‌رسد که او احتمالاً در آن‌جا کشته شده است. بعدها هوارد توسط نیروی نظامی ایالات متحده دست‌گیر می‌شود و با وساطت ویرتانن، افسری که به او پیش‌نهاد جاسوسی کرده بود، آزاد و به آمریکا فرستاده می‌شود.

روز بیست و پنجم ماه شوال (26 اردی‌بهشت)

روز بیست و پنجم سنه صد و چهل و هشت به قول بعضى وفات امام جعفر صادق علیه السلام واقع شده و بعضى روز وفات را نیمه رجب گفته اند و سبب وفات آن حضرت زهرى بوده که در انگور به آن حضرت خورانیده بودند و روایت شده که چون هنگام وفات آن حضرت شد چشمهاى خود را گشود و فرمود که خویشان مرا جمع کنید چون همه جمع شدند بسوى ایشان نظر کرد و فرمود شفاعت ما نمى رسد به کسى که نماز را سبک بشمارد و اعتنا به شاءن او ننماید.

منبع: کلیات مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی (ره)

التماس دعا

۱۰ اردی‌بهشت جشن چهلم نوروز

روز دهم اردیبهشت ماه، روزی است که در سالنامه باستانی ایرانی به نام آبان روز، جشن چهلم نوروز شناخته می شد. این جشن زیبا در مناطق مرکزی ایران برگزار می شد که نام دیگر آن جشن چلمو است.
بعدها جشن چهلم نوروز در شیراز در کنار حوض ماهی سعدیه برپا می شد. باوری عامیانه در بین مردم وجود داشت که در این روز یک ماهی سر از آب بیرون می آورد که انگشتری زرین همراه خود دارد که نشانه ی بخت و اقبال است.
در استان کرمان و فارس در روز نهم اردیبهشت ماه با حضور مردم در دامنه کوهها، کنار چشمه ها و دشت و دمن برگزار می شد. هم اکنون نیز این آیین در شهر کرمان و بخش پاریز از توابع شهرستان سیرجان توسط مردم و رمه داران برگزار می شود.

روز نهم اردیبهشت که چهل روز از شروع سال جدید گذشته است مردم کرمان و پاریز را فراهم نمودن غذا، به خصوص وسایل آش رشته و آش شیر و خوراکی های دیگر چون انواع میوه و تنقلات به دامن طبیعت می روند. غروب چهلم به اصطلاح تنگ شوم اسفند و کندر دود می دادند. رسم چک و دوره نیز رایج بوده است از این قرار که صبح چهلم زیر درختی سبز، کوزه ای کوچک به اصطلاح “دوره ” قرار می دادند و هر کس به نیت دل خود شیء که شامل دکمه، انگشتر و یا دستمال داخل آن می انداخت، سپس روی آن دستمال سبز می گذارند غروب زنان و مردان در دور هم نشسته و شعر یا سرودی می خواندند و دختر نابالغی ازداخل دوره یک شیء بیرون می آورد. هر فرد بر اساس سرودی که در موقع بیرون آوردن شیء خود خوانده می شد نیت خود را تفسیر می کرد. به این طریق فال می گرفتند. باور عامیانه ای دیگر اینکه در این روز نیت کرده و برای دختر شاه پریان سفره پهن

ادامه نوشته

شب مادر

ما همان چیزی هستیم که بدان تظاهر می‌کنیم، پس همیشه باید مواظب باشیم ببینیم به چه چیزی تظاهر می‌کنیم.

#شب_مادر، #کورت_ونه‌گات_جونیور، ترجمه‌ی #ع.ا._بهرامی، #انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان، پشت جلد

شب مادر

کارخانه شربت مالت از صفحه روزگار پاک شده بود. همه‌چیز از صفحهٔ روزگار پاک شده بود به جز زیرزمین‌ها: در این زیرزمین‌ها ۱۳۵۰۰۰ هانسل و گرتل مثل کیک زنجبیلی پخته بودند. از این رو ما را در معادن جسد به‌کار گماشتند و ما هم جسد استخراج می‌کردیم؛ بدین‌ترتیب که یک‌جوری وارد پناهگاه‌ها می‌شدیم و جسدها را بیرون می‌آوردیم. و درنتیجه موفق شدم انواع و اقسام آلمانی‌ها را از هر سن و سال ببینم، آن‌هم درست به‌همان صورتی که مرگ به سروقتشان آمده بود؛ در دامن اکثر این آلمانی‌ها اشیای گران‌قیمت بود. گاهی خویشاوندان جسدها می‌آمدند و ما را موقع کار تماشا می‌کردند. اینها هم موجودات جالبی بودند. من از نازی‌ها بیش از این چیزی ندیدم. گمانم اگر در آلمان به دنیا آمده بودم من هم نازی می‌شدم؛ می‌زدم جهودها و کولی‌ها و لهستانی‌ها را لت‌وپار می‌کردم و دل صاحب مرده‌ام را خنک می‌کردم. بله، رسم روزگار چنین است. و حالا که فکر می‌کنم می‌بینم این قصه یک نتیجه اخلاقی دیگر هم دارد: آدمی که می‌میره دیگه مرده. و یک نتیجه اخلاقی دیگر هم دارد: تا فرصت دارید عشق‌بازی کنید. برای مزاج آدم خوب است. #شب_مادر، #کورت_ونه‌گات_جونیور، ترجمه‌ی #ع.ا._بهرامی، #انتشارات_روشنگران_و_مطالعات_زنان، ص ۱۱

اعمال روز عید فطر (2 اردی‌بهشت)

روز اوّل روز عید فطر است و اعمال آن چند چیز است:
اوّل آنکه بخوانى بعد از نماز صبح و نماز عید آن تکبیراتى را که در شبش بعد از نماز فریضه مى خواندى
دوّم آنکه بخوانى بعد از نماز صبح دعائى را که سید روایت کرده اَللّهُمَّ اِنّى تَوَجَّهْتُ اِلَیک بِمُحَمَّدٍ اِمامى الخ و شیخ این دعا را بعد از نماز عید ذکر فرموده
سوّم بیرون کردن زکوة فطره است از هر سرى صاعى پیش از نماز عید به تفصیلى که در کتب فقهیه است و بدانکه زکوة فطره واجب مؤ کد است و شرط قبولى روزه ماه رمضان و سبب حفظ تا سال دیگر است و حق تعالى آن را مقدّم بر نماز ذکر فرموده در این آیه شریفه قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکى وَ ذَکرَاسْمَ رَبِّهِ فَصَلّى
چهارم غسل است و بهتر آن است که اگر ممکن شود از نهر غسل کنى و وقت آن بعد از طلوع فجر است تا زمان بجا آوردن نماز عید چنانچه شیخ فرموده و در جزء روایتى است که غسل را در زیر سقفى بکن و چون خواستى غسل کنى بگو:

اَللّهُمَّ ایمانا بِک وَتَصْدیقا

خدایا بخاطر ایمان به تو و تصدیق

ادامه نوشته

اعمال شب عید فطر (1 اردی‌بهشت)

از جمله لیالى شریفه است و در فضیلت و ثواب عبادت و احیاى آن احادیث بسیار وارد شده و روایت شده است که آنشب کمتر از شب قدر نیست و از براى آن چند عمل است
اوّل غسل است در وقتى که غروب کرد آفتاب
دوّم احیاء آن شب به نماز و دعا و استغفار و سؤ ال از حقّ تعالى و بَیتُوته در مسجد
سوّم آنکه بخواند در عقب نماز مغرب و عشاء و نماز صبح و عقب نماز عید

اَللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ اَللّهُ اَکبَرُ وَلِلّهِ

خدا بزرگتر است ... نیست معبودى جز خدا و خدا بزرگتر است ...

الْحَمْدُ اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما هَدینا وَلَهُ الشُّکرُ على ما اَوْلینا

و ستایش خاص خدا است ستایش از آن خدا است بر آنچه ما را راهنمائى فرمود و براى او است سپاس بر آنچه به ما بخشود

ادامه نوشته

دعای روز سی‌ام ماه رمضان (1 اردی بهشت)

سید در کتاب «اقبال» برای روز آخر دعایی نقل کرده است که ابتدایش این است:

«اللّٰهُمَّ إِنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

چون در این روز بیشتر مردم قرآن را ختم می‌کنند، شایسته است پس از ختم قرآن «دعای چهل‌ودوم صحیفه کامله سجادیه» را بخوانند و اگر بخواهند می‌توانند این دعای مختصر را که شیخ طوسی از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) روایت کرده بخوانند:

اللّٰهُمَّ اشْرَحْ بِالْقُرْآنِ صَدْرِى ، وَاسْتَعْمِلْ بِالْقُرْآنِ بَدَنِى ، وَنَوِّرْ بِالْقُرْآنِ بَصَرِى ، وَأَطْلِقْ بِالْقُرْآنِ لِسانِى ، وَأَعِنِّى عَلَيْهِ مَا أَبْقَيْتَنِى فَإِنَّهُ لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلّا بِكَ.

خدایا، به قرآن سینه‌ام را بگشا و به قرآن بدنم را بکار انداز و به قرآن دیده‌ام را روشن ساز و به قرآن زبانم را بازگردان و به عمل به آن تا زنده‌ام می‌داری یاری‌ام ده که جنبش و نیرویی جز به خواست تو نیست.

و همچنین این دعا را که از حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) روایت شده است بخواند:

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ إِخْباتَ الْمُخْبِتِينَ ، وَ إِخْلاصَ الْمُوقِنِينَ ، وَمُرافَقَةَ الْأَبْرارِ ، وَاسْتِحْقاقَ حَقائِقِ الْإِيمانِ ، وَالْغَنِيمَةَ مِنْ كُلِّ بِرٍّ ، وَالسَّلامَةَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ،

ادامه نوشته

اعمال شب آخر ماه رمضان (31 فروردین)

شب بسیار مبارکی است و برای این شب چند عمل وارد است:

اوّل:

غسل.

دوم:

زیارت امام حسین(علیه‌السلام).

سوم:

خواندن سوره‌های

«انعام»

ادامه نوشته

دعای شب سی ام ماه رمضان (31 فروردین)

الْحَمْدُ لِلّٰهِ لَاشَرِيكَ لَهُ ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ كَما يَنْبَغِى لِكَرَمِ وَجْهِهِ وَعِزِّ جَلالِهِ وَكَما هُوَ أَهْلُهُ ، يَا قُدُّوسُ يَا نُورُ ، يَا نُورَ الْقُدْسِ ، يَا سُبُّوحُ ، يَا مُنْتَهَى التَّسْبِيحِ ، يَا رَحْمانُ ، يَا فاعِلَ الرَّحْمَةِ ، يَا اللّٰهُ ، يَا عَلِيمُ ، يَا كَبِيرُ ، يَا اللّٰهُ ، يَا لَطِيفُ ، يَا جَلِيلُ ، يَا اللّٰهُ ، يَا سَمِيعُ ، يَا بَصِيرُ ، يَا اللّٰهُ يَا اللّٰهُ يَا اللّٰهُ ، لَكَ الْأَسْماءُ الْحُسْنىٰ ، وَالْأَمْثالُ الْعُلْيا ، وَالْكِبْرِياءُ وَالْآلاءُ ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ ، وَأَنْ تَجْعَلَ اسْمِى فِى هٰذِهِ اللَّيْلَةِ فِى السُّعَداءِ ، وَرُوحِى مَعَ الشُّهَداءِ ، وَ إِحْسانِى فِى عِلِّيِّينَ ، وَإِساءَتِى مَغْفُورَةً ، وَأَنْ تَهَبَ لِى يَقِيناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبِى ، وَإِيماناً يُذْهِبُ الشَّكَّ عَنِّى ، وَتُرْضِيَنِى بِمَا قَسَمْتَ لِى ، وَآتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِى الْآخِرَةِ حَسَنَةً ، وَقِنا عَذابَ النَّارِ الْحَرِيقِ ، وَارْزُقْنِى فِيها ذِكْرَكَ وَشُكْرَكَ ، وَالرَّغْبَةَ إِلَيْكَ وَالْإِنابَةَ وَالتَّوْبَةَ وَالتَّوْفِيقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ.

خدا را سپاس که شریکی ندارد، خدا را سپاس آن‌گونه که سزاوار بزرگواری جلوه و عزّت جلال اوست و چنان‌که شایسته اوست، ای قدوس، ای نور، ای مقدس، ای سُبّوح، ای نهایت پاکی، ای بخشنده، ای به انجام رسان رحمت، ای خدا، ای دانا، ای بزرگ، ای خدا، ای لطیف، ای برجسته، ای خدا، ای شنوا، ای بینا، ای خدا، ای خدا، ای خدا، نام‌های نیکوتر و نمونه‌های برتر و بزرگ‌منشی و نعمت‌ها از آن توست، از تو می‌خواهم بر محمّد و اهل‌بیتش درود فرستی و قرار دهی نامم را در این شب از سعادتمندان و روحم را با شهیدان و نیکوکاری‌ام را در بلندمرتبه‌ترین درجه بهشت و گناهم را آمرزیده و به من ببخشی یقینی که قلبم همراه آن باشد و ایمانی که شک را از من برطرف کند و خشنودی به آنچه نصیبم کردی و پاداش نیکو در دنیا و در آخرت را به ما عنایت کن و ما را از عذاب آتش سوزان حفظ فرما و در این شب ذکر و شکر خویش و رغبت به‌سوی خود و بازگشت و توبه را روزی‌ام کن و به آنچه محمّد و خاندان محمّد (درود خدا بر او و آنان) را بر آن موفق نمودی، توفیقم ده.

منبع: کلیات مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی (ره)

التماس دعا