چیزها، و حتی انسانها، به نحوی در یکدیگر رخنه میکنند و بر هم اثر میگذارند. همانطور که در آشپزی چیزها از هم مزه میگیرند.
#بچههای_نیمهشب، #سلمان_رشدی، ترجمه #مهدی_سحابی، #نشر_تندر، ص ۵۸
آنچه که می خوانیم هنگام شروع ماه جمادی الثانی (روز اول ماه)
در كتاب «المختصر من الكتاب المنتخب» آمده است:
دعاى آغاز جمادى الثانى به اين صورت است:
اللَّهُمَّ يَا اللَّهُ [أَنْتَ الْقَدِيمُ يَا اللَّهُ] أَنْتَ الدَّائِمُ الْقَائِمُ يَا اللَّهُ أَنْتَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ يَا اللَّهُ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى
خداوندا، [اى خدا تو ديرينهاى، اى خدا]تو جاودانه و پابرجايى، اى خدا تو زنده و پايندهاى، اى خدا تو بلندپايه و برترى،
يَا اللَّهُ أَنْتَ الْمُتَعَالِي فِي عُلُوِّكَ إِلَهُ كُلِّ شَيْءٍ وَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ صَانِعُ كُلِّ شَيْءٍ
اى خدا تو در بلندپايگى خود متعالى و معبود، پروردگار، آفريننده و سازندهى همهى اشيا
در روز نيمه اين ماه در سال سی وشش فتح بصره براى امير المؤمنين ميّسر گشت، و ولادت حضرت زين العابدين عليه السّلام واقع شد، و در اين روز زيارت اين هر دو امام مناسب است.
منبع: کلیات مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی (ره)
التماس دعا
#مرد_هزار_ساله_(سیری_نو_در_روش_زندگی_و_شیوه_کار_شیخ_الرئیس_ابو_علی_سینا)، #رضا_حجت، #انتشارات_اطلاعات
کتاب به شکل ۵۸ حکایت جداگانه از زندهگی ابو علی سینا است، سعی شده حکایتها تقریبا ترتیب زمانی داشته باشند ولی خیلی به هم پیوسته نیستند. تقریبا نیمی از حکایتها برای من تکراری بودند ولی در کل کتاب خوب بود. از دید نویسندهی کتاب سریالی که تلهویزیون سالها پیش از زندهگی ابو علی سینا پخش کرده بود اشتباهات زیادی داشته ولی من شخصا سریال را دوست داشتم هرچند مربوط به سالهاییست که سن خیلی کمی داشتم. امتیاز: ۶ از ۱۰.
نوشتهاند که شیخالرئیس با کوکبه و جلال وزارت میرفت و کناسی را دید که در حال خالی کردن فضولات است و این شعر را میسراید.
گرامی داشتم ای نفس از آنت
که بر دل بگذرد آسان جهانت
بوعلی با لحن سرزنشباری میگوید: چگونه نفس را گرامی داشتی که آن را به کار خسیس (پست و خوار) واداشتهای؟ و کناس که او را شناخته بود پاسخ میدهد:
نان از شغل خسیس میخورم تا بار منت "رئیس" نبرم. - (نقل از تاریخ گزیده، به اختصار).
#مرد_هزار_ساله_(سیری_نو_در_روش_زندگی_و_شیوه_کار_شیخ_الرئیس_ابو_علی_سینا)، #رضا_حجت، #انتشارات_اطلاعات، ص ۲۳۲-۲۳۱
#شیطان_و_خدا_(نمایشنامه_در_سه_پرده_و_یازده_مجلس)، ژان_پل_سارتر، ترجمه #ابوالحسن_نجفی، #کتاب_زمان
کتاب شامل نمایشنامهی شیطان و خدا و یکی دو مصاحبهی مختصر از ژان پل سارتر است، ظاهرا کتاب سالهاست چاپ نمیشه. نمایشنامهی خوبی بود ولی ریتم و گیراییش از اواسط نمایشنامه افت کرد، هرچند شاید بشه گفت دقیقا از همون اواسط به بعد کمی بار معنایی نمایشنامه بیشتر شد. در کل خوب بود و بهترین اثری بود که از سارتر تا به حال خوندهام. امتیاز: ۶ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان(اسپویل))
سرگذشت دردناک مردی است که اول «بدی» و سپس «خوبی» را انتخاب میکند. صحنه وقایع در آلمان دوره رنسانس است که در آن زمینداران با زمینداران و روستاییان با زمینداران میجنگند. گوتز، سردار جنگ، که فرزند حرامزادهی مادری از طبقه اشراف و پدری از طبقه دهقان است، نخست تصمیم گرفته است که بدی کند؛ دست به غارت میزند و میجنگد و به یاران و حتی برادرش خیانت میکند. ولی سرانجام بدی به نظرش یکنواخت میآید و از اینکه همواره باید رذالتهای تازهای ابداع کند خسته میشود و تصمیم میگیرد که از این پس خوبی کند و مرد مقدسی شود. زمینهایش را به روستاییان میبخشد و این بخشش باعث میشود که سایر روستاییان در برابر اربابان خود قیام کنند و در خطر نابودی قرار گیرند، زیرا توانایی کافی برای چنین پیکاری ندارند. اما گوتز به عواقب عمل خود اهمیت نمیدهد. یک اجتماع نمونه به نام «شهر آفتاب» تشکیل میدهد که قانون آن عشق است، ولی عشقی با مصرف داخلی که اعتنایی به رنجهای انسانهای دیگر ندارد. میان روستاییان و زمینداران جنگ درمیگیرد، اما «شهر آفتاب» که خشونت را مردود میداند زیر بار جنگ نمیرود و میخواهد بیطرف بماند. شورشیان «شهر آفتاب» را آتش میزنند و گوتز که از پیوستن به آنها سرپیچیده است، منفور و ملعون همه میشود. تقدس او حاصلی جز مرگ و ویرانی در پیرامونش به بار نمیآورد. گوتز درمییابد که «عمل» مثبتی انجام نداده، بلکه فقط حرکاتی کرده است. آنگاه از آرمان رستگاری فردی چشم میپوشد و به درخواست ناستی، رهبر شورشیان، فرماندهی سپاه روستاییان را در جنگ با زمینداران به دست میگیرد.
کاتولیکها انتقادی کردهاند که به نظر من وارد است و آن این است که حکومت انسان بدون خدا همیشه با خشونت آغاز میشود. من هم این را میدانم. اما تاریخ نشان داده است که حکومت خدا هم همیشه با خشونت آغاز میشود.
#شیطان_و_خدا_(نمایشنامه_در_سه_پرده_و_یازده_مجلس)، #ژان_پل_سارتر، ترجمه #ابوالحسن_نجفی، #کتاب_زمان، ص ۳۰۸
گوتز: من مردی خودساختهام: حرامزادگی من مادرزادی است، اما عنوان زیبای "برادرکش" را به همت و لیاقت خودم مرهونم.
#شیطان_و_خدا_(نمایشنامه_در_سه_پرده_و_یازده_مجلس)، #ژان_پل_سارتر، ترجمه #ابوالحسن_نجفی، #کتاب_زمان، ص ۶۹
#آقای_پروست_خاطرات_سلست_آلباره_از_زندگی_با_مارسل_پروست، #سلست_آلباره، ترجمه #شهرزاد_ماکویی و #مینو_حسینی، #نشر_آگه
این کتاب روایتیست ضعیف و خستهکننده از زندهگی و خصوصیات اخلاقی شخصیتی ضعیف، هیچوقت با آثار مارسل پروست ارتباط برقرار نکردم و با خواندن این کتاب به این نکته پی بردم که از چنین شخصیت ضعیفی انتظار خلق آثاری بهتر از این نمیتوان داشت. البته طبیعیست که سلست آلباره به عنوان زنی عامی که مورد توجه مارسل پروست قرار گرفته مدام مانند یک اسطوره از پروست اسم ببرد ولی چهطور عدهای به این نتیجه رسیدهاند که این کتاب ارزش نوشته شدن، ترجمه و چاپ را دارد!!؟؟ ۲۴۰/۴۷۹.
شب یلدا | |
---|---|
بانویی که در کنار میز یلدا، دیوان حافظ میخواند. | |
|
|
#بخشنده، #لوئیس_لوری، ترجمه: #کیوان_عبیدی_آشتیانی، #کتاب_وَنوشِه #نشر_چشمه
کتاب بخشنده همونطور که پشت جلدش قید شده کتابی برای نوجوانانه، به نظرم کتاب قوی و خاصی نبود، سوژهی کتاب هم تکراری بود. امتیاز: ۳ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
«یوناس» نوجوان یازده سالهای است که طبق اصول جامعهای که در آن زندگی میکند، آماده است تا با شرکت در مراسم «دوازده سالهها» کودکی را کنار بگذارد و وارد دورهی جدیدی از زندگی خود شود. تمام دوستان و همسن و سالهای یوناس براساس تواناییها و عملکردهایی که تاکنون از خود نشان دادهاند، نقش جدیدی در زندگی میگیرند، مهندس، کودکیار، خلبان و ... یوناس تنها کسی است که در میان این افراد بهخاطر قدرت درونی و ظرفیتهای بالایی که دارد، بهعنوان «گیرنده» انتخاب میشود. او بهزودی بار سنگینی از رازها و خاطراتی دردناک از رنج بشر را از بخشندهی خود دریافت میکند که مسیر زندگیاش را تغییر میدهد. حالا او مسئول این همه احساس و خاطراتی است که فراتر از توان اوست و غریزهی انسانی و روح بشر را در او بیدار میکند. یوناس تصمیم میگیرد این چرخه را از بین ببرد و از دنیای بستهی مجموعهی خودشان بیرون برود.
در روز سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه جمادى الاوّل زيارت حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام و بپا داشتن سوگ آن مظلومه مناسب است، زيرا در روايت صحيح وارد شده است كه آن حضرت پس از پدر بزرگوارش بيش از هفتادوپنج روز زنده نبود، و بنا بر مشهور كه وفات رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله در بيست و هفتم صفر بوده، بايد وفات آن بانوى بزرگوار در يكى از اين سه روز واقع شده باشد.
منبع: کلیات مفاتیح الجنان، حاج شیخ عباس قمی (ره)
التماس دعا
#مجموعهی_نامرئی، #فریدریش_دورنمات #راینر_ماریا_ریلکه #اشتفان_تسوایگ #روبرت_موزیل #گونتر_گراس #ماکس_فریش #توماس_مان #پتر_هاندکه #یورک_بکر، مترجم: #علیاصغر_حداد، #نشر_ماهی
آرتور شنیتسلر
ستوان گوستول: تکگویی درونی ستوانی که نانوایی ساده او را تحقیر میکند و در فکر خودکشی است که متوجه میشود نانوا سکته کرده و مرده است. امتیاز: ۶.
مردهها سکوت میکنند: زنی متاهل با مردی به گردش شبانه میرود، برای کالسکه اتفاقی میافتد و مرد میمیرد، زن از ترس آبرویش فرار میکند شوهرش از او میخواهد که با او حرف بزند. امتیاز: ۴.
راینر ماریا ریلکه
داستانی برای تاریکی: مردی به دیدار دختری که در کودکی میشناخت میرود و با نگاه و دنیای تازهی او متعجب میشود. امتیاز: ۲.
روبرت موزیل
تیزگوشی: تصویرسازی از رفتار با شنیدن صداها: امتیاز: ۲.
کاغذ مگسکش: مگسی به کاغذ مگسکش میچسبد و میمیرد. امتیاز: ۳.
جزیرهی میمونها: میمونها در زیر نفوذ پادشاه با ترس زندهگی میکنند. داستانی استعاری. امتیاز: ۳.
اشتفان تسوایگ
مجموعهی نامرئی، اپیزودی از دوران تورم در آلمان: آلمان گرفتار تورم بالایی شده و در این بین بیشتر مجموعهی عتیقهی ارزشمند مرد نابینایی را خانوادهاش برای تامین مخارج زندهگی فقیرانهشان کمکم فروختهاند ولی نسخههای بدل را به جای آنها قرار دادهاند و او هنوز با شوق و ذوق هر روز مجموعهاش را لمس میکند و لذت میبرد. امتیاز: ۸.
ستارهای بر فراز جنگل: فرانسوا پیشخدمت کنتس وقتی قرار است از کنتس دور شود خودش را میکشد. امتیاز: ۶.
اینگهبورگ باخمن
همهچیز: مردی ماجرای بچهاش که وحشی بوده و آخر مرده را روایت میکند. امتیاز ۲.
اوندینه میرود: تکگویی شعرگونه. امتیاز ۲.
توماس برنهارت
نمایش کمدی است؟ نمایش تراژدی است؟: مردی دو دل است به تئاتر برود یا نه، تصمیم میگیرد که نرود. در همین زمان مردی از او ساعت میپرسد و شروع به صحبت با او میکند و به قتلی اعتراف میکند. امتیاز: ۳.
یائورِگ: مردی به پیشنهاد داییاش و برای دوری از فضای شهر به معدنی میرود و به کاری دفتری مشغول میشود، دایی باعث مرگ مادر شده. امتیاز: ۳.
دو مدرس: مدرس جدید با مدرس قدیم حرف میزند. امتیاز: ۲.
واقعه: دستگاه عظیمی که قرار بوده لاستیک را قطعهقطعه کند زنی که مسئول روغنکاری دستگاه بوده را قطعهقطعه میکند. امتیاز: ۱.
پتر هانکه
محاکمه: مردی محاکمه و سپس کشته میشود. امتیاز: ۱.
خوشامدگویی هیئتمدیره: در ساختمانی که در زیر برف و توفان هر لحظه امکان خراب شدنش است مردی به اعضای هیات مدیره خوشآمد میگوید. امتیاز: ۱.
حکومت نظامی: مقررات حکومت نظامی. امتیاز: ۲.
اظهارات شاهد عینی: پسری که ناقصالعقل است سر قیم خود را از بدنش جدا میکند. امتیاز: ۱.
سؤال امتحانی شمارهی ۱: مردی از سر ناچاری برای سیر کردن بچههایش پولی را که پیدا میکند خرج میکند. امتیاز: ۱.
سؤال امتحانی شمارهی ۲: مردی وقتی دارد با کودکش بازی میکند و او را به بالا پرتاب میکند کودک از دستش میلغزد و میمیرد، در دادگاه برای اثبات ادعایش همین کار را با فرزند دیگرش انجام میدهد و او هم میمیرد. امتیاز: ۱.
یوهان پتر هبل
دیدار نامنتظر: مردی فردای روز ازدواجش میمیرد. امتیاز: ۱.
هاینریش مان
اهانت: دو دوست در حال مستی با هم درگیر میشوند و این موضوع ادامه پیدا میکند. امتیاز: ۲.
توماس مان
سرخوردگی: مردی از سرخوردهگیهایش در زندهگی میگوید. امتیاز: ۱.
ساعات ناامیدی: ساعات ناامیدی. امتیاز ۰.
هرمان هسه
گرگ: گرگهای گرسنه به دنبال غذا هستند. امتیاز: ۲.
لئون فویشتوانگر
رزمناو پوتمکین: درگیری و در آخر خشونتی احمقانه در رزمناو. امتیاز: ۳.
برتولت برشت
سقراط مجروح: سقراط در جنگ مجروح میشود. امتیاز: ۳.
تمهیداتی علیه زور: داستانی در مورد زور و مزدور. امتیاز: ۱.
آنا زگرس
بازگشت قبیلهی گمشده: قبیلهای به دنبال زمین گمشدهاش است. امتیاز: ۰.
اروین اشتریتماتر
ماده گربه و مرد: پیرمردی تنها از زیر شیروانی صدای بچهگربهای را میشنود ولی هر چه جستوجو میکند پیدایش نمیکند. در آخر زمانی پیدایش میکند که رو به مرگ است و میمیرد. امتیاز: ۶.
اشتفان هایم
برادر دیوانهی من: مردی مدعی است به خاطر دیوانهگیهای برادرش به زندان محکوم شده است. امتیاز: ۲.
هاینریش بل
دانیلِ عادل: مردی که مدیر مدرسه است و زنش از او میخواهد به پسربچهای کمک کند تا در امتحان ورودی قبول شود وقتی دم در مدرسه بچههای منتظر با پدر و مادرانشان را میبیند و در کنار آنها کودکی را تنها میبیند تصمیم میگیرد به خاطر شباهت آن بچه به کودکی خودش او را در آزمون ورودی قبول کند. امتیاز: ۷.
کاری صورت خواهد گرفت (یک داستان پرحادثه): از هاینریش بل چیزی جز این انتظار نمیرفت، عالی بود. مردی که عاشق عاطل و باطل بودن است و گاهی که پول کم میآورد به کاری روی میآورد. این مرد در شرکتی استخدام میشود، مدیر شرکت در دفتر او میمیرد، در مراسم ترحیم او با تاج گل پشت تابوت حرکت میکند و همآنجا شغل جدیدی به او پیشنهاد میشود. در موسسهای به عنوان عزادار حرفهای مشغول به کار میشود. مدیر موسسهی معتقد است که او یک عزادار مادرزاد است. این شغل همآن چیزیست که او میخواسته "شغلی که در آن به فکر فرو رفتن از واجبات، و عاطل و باطل بودن از وظایف اساسی به شمار میآید". امتیاز: ۱۰.
ولفدیتریش اشنوره
جرم: مردی گربهای را از روی یخهای شناور نجات می.دهد و سینهپهلو میکند. دادگاه نظامی او را به گردان تنبیهی میفرستد. معلوم میشود مرد در بچهگی گربهی حاملهای را خیلی بیرحمانه کشته بوده. مرد بعدا در جستوجوی گربهاش روی مین میرود و همراه با گربه تکهتکه میشود. سالها بعد دوست مرد به سراغ رییس دادگاه نظامی میرود و همه چیز را به او میگوید. او وسط جاده گربهای میبیند و به سمت پایهی پرحرف میشود و تصادف میکند. پای او در اثر این تصادف قطع میشود. امتیاز: ۸.
ولفگانگ بورشِرت
نان: مردی شبها پنهان از چشم همسرش نان میخورد، همسرش شب بعد قسمتی از سهم نانش را به شوهرش میدهد. امتیاز: ۲.
زیگفرید لنتس
لوکاس، رعیت نرمخو: چند بومی کنیا راه را بر مردی میبندند و او از اتومبیلش پیاده میشود، در میان بومیان رعیتی که ۱۴ سال برای مرد کار میکرده هم هست. او مردی نرمخوست. لوکاس مرد را رها میکند و تا فردا شب به او مهلت میدهد که از ملکش که در اصل ملک لوکاس است همراه با زن و دخترش خارج شود. امتیاز: ۳.
گونتر گراس
چپدستها: دو دوست چپدست روبهروی هم قرار گرفتهاند تا با هم دوئل کنند، این دوئل به چپدست آنها مربوط میشود. امتیاز: ۶.
پلهبرقی: مردی که از ماریا در ایستگاه راهآهن جدا شده است در بالای پلهبرقی دستگیری میشود. امتیاز: ۲.
بیسیم پلیس: زنی که میگویند معشوقهی پروفسور بوده در دادگاه در مورد آتشسوزی خانهی پروفسور که منجر به مردنش شده شهادت میدهد. زن پروفسور متهم به ایجاد آتش عمدی است. امتیاز: ۱.
مانفرد بیلر
باربو سخن میگوید: زنی قصد دارد پادشاه کشور را ببیند و به او بگوید که همهی مردم کشور در حال ترک کشور و رفتن به کشور همسایه هستند، او مطمئن است که به زودی میتواند پادشاه را ببیند چون به زودی همهی مردم کشور را ترک میکنند و کسی نمیماند جز او و پادشاه. امتیاز: ۳.
یورِک بِکِر
پارک ممنوع: مردی ماشینش را در محل پارکممنوع پارک کرده و منتظر همسرش است که از خرید پارچه برگردد، مردی وارد ماشین میشود و خودش را از پلیسی که در تعقیبش است پنهان میکند، مرد به پلیس اطلاع میدهد و او بازداشت میشود. امتیاز: ۵.
ماکس فریش
طرح: وکیلی در جنگل راهش را گم میکند، مردی که ظاهرا جنگلبان است به او کمک میکند که به شهر برگردد. درگیر جدال با یک روزنامه میشود و خواب بسیار عجیب و بدی میبیند. امتیاز: ۴.
داستان ایزیدور: ایزیدور صاحب داروخانه است، ایزیدور بیزار است که از او بپرسند کجا بوده؟ در اثر یک اتفاق مدتی ناپدید میشود و بعد از هفتسال که به خانه برمیگردد وقتی همسرش از او میپرسد که این هفتسال کجا بوده دوباره خانه را ترک میکند. همسر ایزیدور درخواست طلاق میکند و از او جدا میشود. امتیاز: ۵.
فریدریش دورنمات
تصویر سیزیف: مردی پولدار بر سر خرید تابلویی با دیگری رقابت میکند و تمام دارایی خود را برای خرید آن تابلو میدهد و سپس تابلو را در آتش میسوزاند. این مرد که خود نقاش بوده تابلو را جعل کرده بوده و همهی داراییاش را از راه فروش تابلوی جعلی بهدست آورده بوده و حالا با خریدن تابلو و سوزاندنش دوباره فقیز و بیچیز شده. امتیاز: ۷.
کورت مارتی
واپسین آرزو: داستان مردی که نمیتواند قبول کند دیگر توان گذشته را ندارد و در هر صورت بیماری خانهنشینش میکند، بعد از چند روز دستور میدهد که دیوارهای باغچه را بردارند تا بتواند کارخانه را از دور ببیند و یکی دو روز بعد مرد. امتیاز: ۵.
در نُهمین روز از آذرماه در گاهشمار زرتشتی که نام روز و ماه یکی میشود یعنی روز آذر در ماه آذر، جشن «آذرگان» برگزار میشود که در گاهشمار خورشیدی برابر است با سوم آذر ماه خورشیدی. ابوریحان بیرونی در صفحه ۲۵۶ ترجمهٔ آثارالباقیه دربارهٔ این جشن میآورد: «... روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن میگویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند میباشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشتههای که به همهٔ آتشها موکل است نامیده شده، زرتشت امر کرده در این روز آتشکدهها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند …»[۱]
در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشتهاند.
دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در اینباره دارد و نشان میدهد که چگونه همهی ملل جهان از هر نژاد آتش را میستایند و از متمدنترین کشورها در اروپا تا وحشیترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.[۲]
پیوندها
آرشیو وب
- شهریور ۱۴۰۴
- مرداد ۱۴۰۴
- تیر ۱۴۰۴
- خرداد ۱۴۰۴
- اردیبهشت ۱۴۰۴
- فروردین ۱۴۰۴
- اسفند ۱۴۰۳
- بهمن ۱۴۰۳
- دی ۱۴۰۳
- آذر ۱۴۰۳
- آبان ۱۴۰۳
- مهر ۱۴۰۳
- شهریور ۱۴۰۳
- مرداد ۱۴۰۳
- تیر ۱۴۰۳
- خرداد ۱۴۰۳
- اردیبهشت ۱۴۰۳
- فروردین ۱۴۰۳
- اسفند ۱۴۰۲
- بهمن ۱۴۰۲
- دی ۱۴۰۲
- آذر ۱۴۰۲
- آبان ۱۴۰۲
- مهر ۱۴۰۲
- شهریور ۱۴۰۲
- مرداد ۱۴۰۲
- تیر ۱۴۰۲
- خرداد ۱۴۰۲
- اردیبهشت ۱۴۰۲
- فروردین ۱۴۰۲
- اسفند ۱۴۰۱
- بهمن ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۱
- آذر ۱۴۰۱
- آبان ۱۴۰۱
- مهر ۱۴۰۱
- آرشيو
برچسب ها
- شیخ عباس قمی ره (1163)
- کلیات مفاتیح الجنان (1163)
- اقبال الاعمال (728)
- ماه رمضان (594)
- ماه رجب (444)
- فروردین (427)
- ماه شعبان (383)
- اردیبهشت (326)
- رمان (311)
- اسفند (289)
- خرداد (222)
- بهمن (196)
- ماه ذو الحجه (176)
- ادبیات (171)
- داستان های انگلیسی (136)
- تیر (127)
- داستان های فارسی (115)
- داستان های آمریکایی (112)
- شهریور (101)
- رمان خارجی (97)