به نام خدا

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

بازخواني «تاريخ مشروطه ايران»

توسط دپرام | جمعه هجدهم بهمن ۱۳۹۲ | 16:59

نويسنده: خسرو ناقد

كتابي براي همه نسل ها
    14
مرداد، سالروز صدور فرمان مشروطيت، براي من و بسياري از هم نسلانم يادآور دوراني است كه ما براي شناخت از گذشته نه چندان دور سرزمين مان و پي بردن به علل ناكامي نهضت مشروطه خواهي - اين نخستين جنبش مردمي در خاورميانه - به سراغ كتاب «تاريخ مشروطه ايران» رفتيم. به گمانم اغلب هم نسلان من، يعني آناني كه اندكي پيش يا پس از كودتاي 28 مرداد 1332 زاده شده و دلمشغولي ها و دغدغه هايي مشابه داشته اند، از طريق كتاب «تاريخ مشروطه ايران» با تاريخ و تحولات جنبش مشروطه خواهي آشنا شدند: كتابي كه به گفته حميد عنايت، مردم پسندترين گزارش موجود از نهضت مشروطيت است و نويسنده آن، حتي امروز هم يكي از بحث برانگيزترين مورخان ايران. باري ما در نوجواني، وقتي به خود آمديم، شاهد وقوع رويدادي بوديم كه بعدها «15 خرداد 42» نام گرفت. در جست وجوي ريشه هاي پيدايش اين حادثه بود كه به برآمدن «نهضت ملي شدن صنعت نفت» و دوران حساس زمامداري دكتر محمد مصدق و كودتاي 28مرداد 32 كه سرانجام دولت او و سرنوشت چند دهه از تاريخ معاصر ايران را رقم زد، رسيديم. علت ها را كه پيگيري كرديم، از راه كودتاي 1229سيدضياء و سردار سپه و سپس خلع قاجار و به تعطيلي كشاندن مجلس و خانه ملت، كه هنوز اندكي از آمال هاي مردم و آرمان هاي مشروطيت در آن به چشم مي آمد، سر از آغازه هاي جنبش مشروطه خواهي و تاريخ پرماجراي آن درآورديم. به منظور درك چرايي و چگونگي پيدايش اين جنبش و دريافت انگيزه پيشگامان و پيروان آن بود كه به كتاب «تاريخ مشروطه ايران» پناه برديم تا از زبان احمد كسروي، كه خود از آغاز گواه رويدادهاي آن دوران بود، با مجاهدت هاي پدران مان در راه برقراري حاكميت مشروط و مبتني بر قانون آشنا شويم و به آنچه در آغاز قرن بيستم ميلادي بر مملكت و ملت ما گذشت، پي ببريم. بگذريم كه سال ها بعد با وقوع انقلاب بهمن 57 و مشاهده وقايع و پيامدهاي ناشي از آن، دگربار به سراغ اين كتاب رفتيم تا گذشته را چراغ راه آينده گردانيم: و شگفتا كه امروز، صد و اندي سال پس از جنبش مشروطه خواهي و گذشت بيش از سه دهه از انقلاب، سير رويدادها چنان است كه باز نامخته از گذشت روزگار و نازموده ز هيچ آموزگار، ناگزيريم اصلي ترين كتاب درباره وقايع اين جنبش را بازخواني كنيم تا شايد از اين طريق، نه تنها به علل ناكامي مشروطه پي بريم، كه سرنخ گرفتاري ها و مسائل كم وبيش لاينحل امروزمان را نيز به دست آوريم. كساني كه كتاب «تاريخ مشروطه ايران» را با دقت مي خوانند، از همان صفحات اول، حضور برجسته شخصيت نويسنده آن را احساس مي كنند. البته اين امر نه به اين اثر كسروي محدود مي شود و نه تنها به خاطر زبان و نثر خاص و سبك تازه وي در نگارش اين كتاب است كه گويي با سرگذشت مشروطه پيوندي ناگسستني دارد، بلكه شيوه نگرش كسروي به رويدادها و روش داوري او درباره شخصيت هاي جنبش مشروطه خواهي در ايران است كه حضور او را براي خواننده كتاب «تاريخ مشروطه ايران» محسوس مي نمايد. كسروي خود بر اين باور بود كه يكي از هدف هاي تاريخ نگار بايد اين باشد كه نيكان و بدان را بشناسد و ارج نيكان را به ديده گيرد. به اعتقاد او، تاريخ نگار بايد پرده از چهره واقعيت كنار زند و فريب گزافه گويي هاي حكمرانان و حاكمان را نخورد و از راه سنجش پيشامدها، و به نيروي داوري، رازهاي نهاني را دريابد. چون ملاك هايي هست كه تاريخ نگار درباره اسناد گذشته به ديده مي گيرد و از روي آن داوري مي كند. از اين رو تاريخ نويس بايد در تاريخ بنياد پيشامدها درنگ كند و رشته پيوند آنها را پي گيرد. شايد بي فايده نباشد كه در اينجا، در مقام قياس، نكته نظرهاي يكي ديگر از تاريخ نگاران سرشناس معاصر ايران را هم درباره كتاب تاريخ مشروطه كسروي و هم كلادرباره روش تاريخ نگاري، بازگو كنيم. فريدون آدميت به نسل تاريخ نگاران پس از كسروي تعلق دارد، ولي روش او در تاريخ نگاري با هم نسلانش تفاوت بسيار دارد. جالب آنكه كسروي در كتاب «در راه سياست»، آنجا كه از جايگاه اميركبير سخن به ميان مي آورد، اشاره يي كوتاه نيز به كتاب «اميركبير و ايران» آدميت دارد. اشاره كسروي ظاهرا به چاپ اول اين كتاب است كه در سه جلد ميان سال هاي 1323 و 1324 خورشيدي منتشر شد. او مي نويسد: «ميرزا تقي خان ما نامش را شنيده ولي نيك نشناخته بوديم تا پارسال يكي از جوانان كتابي نوشت كه او را با كارها و آرزوهايش به ما شناسانيد.»فريدون آدميت با آنكه مهم ترين آثار تحقيقي كسروي را دو كتاب «آذري يا زبان باستان آذربايجان» و «شهرياران گمنام» مي داند و تتبع نو و بكر علمي آنها را مي ستايد، «تاريخ مشروطه ايران» را نيز از نظر ثبت وقايع عمومي بر روي هم سودمند مي خواند كه البته با توجه به اسناد داخلي و خارجي و نوشته هاي فراواني كه در طول اين سال ها از آرشيوهاي خصوصي به دست آمده است، آن را نيازمند تجديد نظر مي داند. آدميت در پيشگفتار معروف ترين و شايد مهم ترين اثر خود، يعني كتاب «اميركبير و ايران» درباره روش خود در تحقيق تاريخ سياسي ايران و تحليل شخصيت اميركبير مي نويسد: «روش من تحليلي و انتقادي است. در واقعه يابي نهايت تقيد را دارم كه هر قضيه تاريخي را تا اندازه يي مقدور بوده است همه جانبه عرضه بدارم: حقيقتي را پوشيده نداشتم، از آنكه كتمان حقيقت تاريخ عين تحريف تاريخ است. و مورخي كه حقيقتي را دانسته باشد و نگويد يا ناتمام بگويد، راست گفتار نيست: مسووليت او چندان كمتر از آن نيست كه دروغ زني پيشه كرده باشد.» با اين همه شايد اين سخن آندره موروا، نويسنده فرانسوي، حداقل درباره بررسي زندگي شخصيت ها، خالي از ظرافت و دقت علمي نباشد: آنجا كه در كتاب «زندگينامه، چونان اثري هنري» مي نويسد: «براي روشن و آشكار شدن شخصيت اشخاص در انظار، ناچار بايد مقداري از وقايع را بررسي كرد و بعضي از حوادث را ناگزير در تاريكي گذاشت تا از خلال آنها خصوصيات وجود شخص مورد نظر نمايان شود، ولي در اين كار نبايد هيچ رويدادي را دور از حقيقت بيان كرد.»
    
    
انگيزه نگارش «تاريخ مشروطه ايران»
    
احمد كسروي كه خود از نخست شاهد جنبش مشروطه خواهي ايران بود، مشروطه را برابر با «حكومت دموكراسي» مي دانست و مي گفت كه مشروطه تنها آن نيست كه يك قانون اساسي باشد و مجلس شوري برپا شود و كارها با دست آن مجلس پيش رود. مشروطه بسيار والاتر از اينهاست. مشروطه آن است كه ملتي شايندگي پيدا كند و خودش كارهاي خودش را راه برد و كسي در ميان آنها براي فرمانروايي نباشد. او سال ها پس از انتشار كتاب «تاريخ مشروطه ايران» در گفتاري بار ديگر فرصت مي يابد تا درباره اين جنبش و انگيزه خود در نگارش تاريخ مشروطه و علل ناكامي هاي آن سخن گويد: «در مشروطه - يا حكومت دموكراسي- شاه يا وزير در حساب نيست. رشته در دست خود توده است. سياست هم بايد از توده باشد. ببينيم در ايران چه بوده؟ آنچه من مي دانم در ميان پيشگامان مشروطه خواهي كسان با فهم بسيار مي بودند كه از حال جهان و از همبستگي هاي توده ها و دولت ها، بيش وكم، آگاهي مي داشتند. خود آن جنبش مي رساند كه در ميان ايشان فهم و سياستي پديد آمده، در انديشه آينده اين كشور و توده مي بودند. ما نيك آگاهيم كه حيدر عمواوغلي ها و علي مسيوها و شريف زاده ها و ميرزا جهانگيرها كه به آن جنبش برخاسته بودند از حال گرفتاري ايران در ميان همسايگان نيرومند آزمند ناآگاه نمي بودند و در راه استقلال و آزادي اين كشور به هرگونه جانفشاني آماده مي بودند. چيزي كه هست آنان در حساب شان در يكجا اشتباه مي كردند. آنان از گرفتاري ها و آلودگي هاي توده، ناآگاه بوده، مي پنداشتند همان كه ريشه استبداد كنده شود و قانون اساسي و ديگر قانون ها به كار افتد و دبستان ها و دانشكده ها در هر شهري برپا شود، توده ايران به راه پيشرفت افتاده پس از چند سالي، به پاي توده هاي فرانسه و انگليس و آلمان خواهند رسيد. آن پيشواز رويه كارانه كه مردم در همه جا از مشروطه مي كردند، و آن جوش و جنب سرسري كه پديد آمده بود و از هر سو آوازهاي «اتحاد» و «اتفاق» و «حب وطن» و مانند اينها بر مي خاست، آنان را فريفته خود مي گردانيد كه از شادي به تكان مي آمدند و به «استعداد ملت نجيب ايران» آفرين ها مي خواندند. بارها در مجلس شورا و در انجمن ها اين مصرع را به زبان مي آوردند: «اين طفل يكشبه ره صدساله مي رود.» مي بايد گفت: مردان نيك نهاد، سياست بسيار خامي را دنبال مي كردند.»او در ادامه همين گفتار به داوري هايي كه پس از ناكامي اين جنبش بر زبان بدخواهان مشروطه افتاده بود اشاره يي مي كند و از انگيزه خود از نگارش تاريخ مشروطه و ثبت واقعيت هاي آن مي گويد: «در ايران كساني هستند كه دوست مي دارند جنبش مشروطه را بي ارج نشان دهند. چنين وا مي نمايند كه آن را سياست انگليس پديد آورده و مشروطه خواهان يكسره افزار سياست آن دولت بوده اند و شگفت كه از اين كردار لذت مي برند و به آساني نمي خواهند از آن دست بردارند. مي توان گفت: سرچشمه اين پندار در درون هاي ايشان است كه نيكنامي را كه خود در آن شركت نداشته اند، نمي توانند ديد، يا خودخواهي است كه از نيش زدن به ديگران و خوار كردن كارهاي آنان لذت مي يابند. برخي نيز مي خواهند از آن راه، خود را سياست فهم و رازدان وانمايند و از گفتن اين كه: «همه اش سياست انگليس بود» گردن مي كشند و به خود مي بالند. بارها اين سخن را شنيده ام و مي توان گفت يكي از انگيزه هايي كه مرا به نوشتن تاريخ مشروطه برانگيخت اين سخنان مي بود.»كسروي در پيشگفتار كتاب «تاريخ مشروطه ايران» مي نويسد: «شيوه مردم سست انديشه است كه هميشه در چنين داستاني كسان توانگر و بنام و باشكوه را به ديده گيرند و كارهاي بزرگ را به نام آنان خوانند، ديگران را كه كنندگان آن كارها بوده اند از ياد برند. اين شيوه در ايران رواج بسيار مي دارد، و در همين داستان مشروطه نمونه هاي بسياري از آن پديد آمد... در جنبش مشروطه دو دسته پا در ميان داشته اند: يكي وزيران و درباريان و مردان برجسته و بنام، و ديگري بازاريان [مردم كوچه و بازار] و كسان گمنام و بي شكوه. آن دسته كمتر يكي درستي كردند و اين دسته كمتر يكي نادرستي نشان دادند. هرچه هست كارها را اين دسته گمنام و بي شكوه پيش بردند و تاريخ بايد به نام ايشان نوشته شود.»
    
    
علل ناكامي مشروطه
    
اما درباره ناكامي جنبش مشروطه خواهي سخن بسيار رفته است. گروهي سنت ديرپاي استبدادي در ايران را، كه تا آن زمان تبلور خود را در دربار شاهي مي يافت، از علل اصلي نافرجامي اين جنبش مي دانند: و گروهي تقابل «مشروعه خواهان» و «مشروطه خواهان» را در ناكامي مشروطه موثر مي خوانند. كساني نيز بيگانگان و دخالت هاي آنان را در فرآيند تحولات صحنه سياسي ايران عامل كشمكش هاي نافرجام مي دانند كه در همان آغاز با به توپ بستن مجلس شروع و بعدها به طرق مختلف ادامه يافت. كسروي اما از منظري متفاوت به علل ناكامي جنبش مشروطه خواهي مي پردازد. طرفه آنكه، آنچه او در علل ناكام ماندن آرمان هاي نهضت مشروطه برمي شمارد، كم وبيش همان علل اصلي نافرجامي بسياري از جنبش هاي توده وار و انقلاب هاي يكي دو سده گذشته در گوشه و كنار جهان است. گويي كه ناكام ماندن نهضت ها و به كژراهه كشانده شدن آرمان ها و سرخوردگي و نوميدي پيشگامان و انديشمندان و از دست شدن اميد و آرزوهاي مردمان، سرنوشت محتوم تمام انقلاب هاست. باري، او مي نويسد: «مردم ايران كه گرفتار پراكندگي انديشه اند- و شما 10 تن را داراي يك راه و يك انديشه نتوانيد يافت- پيشامد مشروطه زمينه ديگري براي پراكندگي انديشي ها شده بود و بارها در انجمن ها گفت وگو به ميان آمده و يك رشته سخنان خام و بي پايه از كسان شنيده مي شد. در يك چنين جنبشي كه هزاران مردان ارجمند و پاك بكوشش برخاستند و هزاران جوان در راه آن جان باختند، بي خرداني از ناآگاهي اين را يك پيشامد بسيار كوچك وانموده و چنين مي گفتند: «چيزي بود ديگران پيش آوردند، بودند و خودشان هم برداشتند»... يكي از گرفتاري هاي ايرانيان است كه پيشامدها را زود فراموش كنند و ما مي بينيم دسته هاي انبوهي آن زمان هاي تيره گذشته را از ياد برده اند.» او كه در سخنانش، با ظرافت، يكي از ويژگي هاي هموطنان خود را نداشتن حافظه تاريخي مي داند، در جايي ديگر از ناشناخت ماندن هدف هاي جنبش مشروطه خواهي و ارج ننهادن ايرانيان به اين نخستين جنبش مردمي دوران معاصر، زبان به شكايت مي گشايد.
    
امروز مهم ترين موضوع آن است كه معني مشروطه به مردم فهمانيده شود و موانعي كه در پيش است چه از نظر عقايد و چه از نظرهاي ديگر از ميان برداشته شود، و اصول حكومت دموكراسي در اين كشور ريشه دواند... اين نخستين گام در راه اصلاحات است. پس از آن بايد در اين كشور رژيم [روش و قاعده] زندگي معين شود. ايرانيان چنانكه از نظر سياست در ميان دو نيروي متضاد محصور افتاده، از نظر اصول زندگاني اجتماعي نيز همان حال را دارد. از اين نظر نيز ميان كمونيستي شوروي و سرمايه داري انگليس و امريكا محصور است. ولي اگر ايرانيان بخواهند از روي فهم و بينش زندگي كنند، راهي به رويشان باز است كه نه از كمونيستي پيروي كنند و نه گريبان به چنگال سرمايه داري دهند، يك راه بهتر و علمي تر پيش گرفته از محصوريت بيرون آيند. در سياست نيز اين راه باز است. در اين كشور اگر رشته در دست مردم دلسوز و دورانديش باشد، مي توانند راهي را پيش گيرند كه در ميان روس و انگليس كاملابي طرف باشند.» به هر تقدير، جنبش مشروطه خواهي و فراز و فرودهاي آن، همراه با تلاش هاي آزاديخواهان، در درون و بيرون مجلس، تا قدرت يابي رضاخان سردار سپه ادامه داشت، ولي با آغاز زمامداري پهلوي اول، سرنوشت آن به گونه يي ديگر رقم خورد و تار و پود آن از هم گسست و تا آنجا پيش رفت كه در دوران آخرين شاه ايران، حتي پوسته آن نيز پيدا نبود. شايد محمد مصدق را بتوان آخرين دولتمرد از نسل مشروطه طلبان خواند كه كوشيد دستاوردهاي جنبش مشروطه و قانون اساسي برآمده از آن را از نابودي كامل برهاند، ولي با كودتاي ؟مرداد ؟خورشيدي، آخرين ميخ به تابوت نهضت مشروطه خواهي كوبيده شد و زمينه بروز انقلابي فراهم آمد

منبع:  http://www.magiran.com

 

موضوعات وب
  • عمومی
  • کتاب
  • مناسبت‌ها
پیوندها
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ حسین وحید خراسانی
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ میرزا جواد تبریزی
  • حضرت آیت الله سید علی حسینی سیستانی
  • رضا امیرخانی
  • صیبحوا
  • دکتر محسن رضایی
  • دریچه ای رو به هنر و فرهنگ
  • عطش انتظار
  • داستان مهدخت ایران روشنک
  • 💞موسیقی💞
آرشیو وب
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مهر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای به نام خدا محفوظ است .