توسط دپرام
| دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ | 18:11
دستانت ، به دورم ، حلقه می شود ..
لبانت ، بر روی شریان ِ گردنم ، بوسه ای را حک می کند ...
و من،
...انگار که شاهرگ ِ احساسم را بریده باشند ...
بند نمی آید،
غرق شدنم ، در لذت ِ آغوشَت ...
دستانت ، به دورم ، حلقه می شود ..
لبانت ، بر روی شریان ِ گردنم ، بوسه ای را حک می کند ...
و من،
...انگار که شاهرگ ِ احساسم را بریده باشند ...
بند نمی آید،
غرق شدنم ، در لذت ِ آغوشَت ...
دستانت ، به دورم ، حلقه می شود ..