درباره «نام من سرخ» اثر «اورهان پاموك»: زندگي آنگونه كه واقعا بوده و هست
زندگي آنگونه كه واقعا بوده و هست
بابك زماني

البته كتاب «نام من سرخ» كتابي درباره گذشته نهچندان دور تركيه است. آن زمان كه نام پر طمطراق امپراتوري عثماني را به دوش ميكشيد، اما كتاب درباره امپراتوري و امپراتور نيست بلكه درباره زندگي مردم آنگونه كه واقعا بوده و هست، است. درباره زماني كه اگرچه امپراتور عثماني و پادشاه صفوي يكي در استانبول و ديگري در اصفهان به حكومت مشغولند اما فرهنگ، چنان در هم تنيده است كه كسي در بند آن نيست كه فلان شاعر يا فلان داستان ملك طلق اصفهان بود يا استانبول! شايد در آن زمان كسي به اين موضوع دقيق نميشد كه در رمان نويسندهاي كه تنها نوبل ادبي منطقه را ربوده است همانگونه كه اسامي شهرهاي تركيه ميآيد، اسامي شهرهاي ايران هم برده ميشود و شايد اندكي بيشتر! اما چون مني پس از چند قرن به آن دقيق ميشود با تمدني روبهرو ميشويم كه با دقتي بينظير ترسيم شده و يك سوي آن ارزروم است، يك سو هرات، سوي ديگر بغداد و افسانههاي آن شاهنامه است و خسرو و شيرين و ليلي و مجنون.
اما «نام من سرخ» كتابي درباره هنر و بهخصوص مينياتور هم هست. ميتوان آن را خواند و اطلاعات زيادي در مورد مينياتور و مكاتب آن، مكتب هرات، مكتب قزوين و... يافت. مينياتور در اين داستان نقشي محوري دارد نهتنها از اين رو كه هنر اصيل شرقي است بلكه هم از اين رو كه نوعي بازتاب زندگي در اين تمدن است و از اين ديدگاه «نام من سرخ» حاوي انديشهها و تصورات هنري است. بهدرستي كه در نقد هنري است كه ميتوان نگرش آدمي به خود و دنياي اطرافش را دريافت نهتنها اينكه طرح اصلي كتاب نيز خود نوعي مينياتور است از دهها بلكه صدها داستان جنبي كه چون تذهيب حاشيه تابلو داستان اصلي را فراگرفته است و شخصيتهايي كه اگرچه پوست و گوشت و پرسپكتيو دارند اما به نوعي خيالانگيز شخصيتهاي مينياتورها را به ياد ميآورند. استاد مينياتوريستي كه به شيوه مينياتوريستهاي افسانهاي خود را كور ميكند تا ديگر تصويري با شيوههاي جديد ترسيم نكند، تصوير اسبهاي سركشي كه راز قتل را در خود پنهان كردهاند و... و اين بازسازي نوعي رئاليسم جادويي اما اين بار با ذايقهاي شرقي است. اين داستان درباره مينياتوريستهاست، درباره آدمها و ارتباطات آنها با هم، مرداني كه هر يك مهارتي خاص در ترسيم جنبههايي از زندگي دارند، هنرمنداني كه چشمهاي آنان خود حياتي مستقل از حيات واقعي دارند، حيات مستقلي كه حيات واقعي را تحقير ميكند تا آنجا كه نيشتر بر چشم ميكشد تا چشم دل بر باغي كه ميپسندد گشوده بماند. اما ارتباط بين اين آدم به شيوهاي بسيار داستاني در يك داستان جنايي متبلور ميشود، شيوه قديمي داستاننويسان در انكشاف حقيقت! بنابراين «نام من سرخ» داستاني درباره حقيقت هم هست؛ حقيقتي كه در آينههاي رودرروي رماننويس جلوههايي درخشان اما همچنان مبهم و دوردست دارند. اما تكنيك خاص «پاموك» در اين كتاب كه ميتوان آن را نوعي آينه رودررو ناميد از طريق راوي مكرر اعمال ميشود. تكنيك بديعي كه راوي اول شخص است اما تعداد بيشماري راوي وجود دارد كه تنوع آنها هم بيشمار است، از آدمهاي مختلف زنده و مرده تا حيوانات و اشيا و حتي رنگها! و يكي از همين رنگهاست كه نام كتاب را يدك ميكشد و اشارتي است بر اين نكته كه تمام موضوعات پيشگفته درست اما رمان در عاليترين سطح خود، كتاب رنگهاست. رنگ، همان درك اساسي بينايي كه در ذات خود كاملا بسيط و بهنوعي «درخود» است اما در عميقترين وجوه وجود ما معاني خاصي را تداعي ميكنند مربوط به تاريخيترين و به نوعي اجتماعيترين بخشهاي روان ما، همان بخشي كه ما را به يكديگر ميپيوندد و نوعي هويت اجتنابناپذير به ما ميبخشد؛ هويتي ذاتي كه كلمه «ملي» گنجايش و ظرفيت تمام سنگيني آن را ندارد و دقيقا به همين دليل است كه درمييابيم كتاب رنگها كتابي كه نويسنده ترك نگاشته و در ميان آثارش بيشترين نقش را در دريافت نوبل داشته كتابي درباره ما هم هست.
منبع: شرق
منبع: http://mehdieb.blogfa.com