به نام خدا

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

رحم کنید!/ نقدی بر ترجمه کتاب موزه معصومیت

توسط دپرام |

اورهان پاموک

,

موزه معصومیت

,

مریم طباطبائیها

,

نشر پوینده

| سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۶ | 12:19

متن، متن کامل نیست و نه‌تنها توصیف‌های مورددار، بلکه بی‌مورد هم حذف شده‌اند. متأسفانه اصول ترجمه، تعهد مترجم، حقوق مؤلف و بقیه مسائل هنوز برای بسیاری قصه شنگول و منگول است.

فرهنگ امروز/ ناهید طباطبایی؛

 دو هفته است که چشممان به جمال ترجمه «موزه معصومیت»، یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر توسط خانم مریم طباطبایی‌ها روشن شده؛ موزه معصومیت، رمان عاشقانه اورهان پاموک، برنده نوبل ادبیات. نسخه انگلیسی کتاب را تازه تمام کرده بودم و هنوز در حال‌وهوای آن بودم. بارهاوبارها به خودم گفته بودم حیف که نمی‌شود آن را ترجمه کرد. خب، داستان عاشقانه بود و بعضی از توصیف‌های آن اصلا قابل ترجمه نبود. وقتی ترجمه کتاب را روی پیشخوان کتاب‌فروشی دیدم، مبهوت ماندم. آن را خریدم و به خانه بردم. فوری نسخه انگلیسی را کنار آن گذاشتم و اولین قسمت را آوردم. کار هیجان‌انگیزی بود، یا می‌فهمیدم چگونه باید ترجمه کرد یا با نوعی شعبده روبه‌رو می‌شدم. نسخه انگلیسی کتاب ٧٣٠ صفحه بود و نسخه ترجمه ٥٠٠ صفحه. به نظرم نمی‌آمد قسمت‌های حذفي این‌قدر زیاد باشد، ولی فکر کردم شاید چون قطع کتاب کمی بزرگ‌تر است، این اتفاق افتاده. می‌دانستم معمولا ترجمه فارسی کمی بیشتر از متن انگلیسی می‌شود، این‌بار برعکس بود، اما نباید پیش‌داوری می‌کردم. با خواندن اولین پاراگراف فهمیدم چطور کتاب اجازه نشر پیدا کرده. تمامی توصیف‌های به‌نظرم سانسوری بدون توجه به نقش اساسی آن در طرح رمان حذف شده بود. خب، فکر کردم چرا باید کار یک نویسنده بزرگ را انتخاب کرد، بعد دست و پایش را زد و رمانی معیوب و ناقص را تحویل مخاطب داد. این سؤال مهمی است که قطعا اولین‌بار نیست برای مخاطبی مطرح می‌شود و حتما آخرین‌بار هم نخواهد بود. بعد چند صفحه‌ای از رمان را با متن انگلیسی مقایسه کردم و حیران ماندم. چطور مترجمی به خودش اجازه می‌دهد رمان را خلاصه کند؟ از هرچهار جمله، دوجمله را حذف کند و حال‌وهوای رمانتیک، نوستالژیک و لطیف آن را به چنین حال‌وهوای معمولی و پیش‌پاافتاده‌ای بدل کند. به چند مورد اشاره می‌کنم. کتاب با این جمله کلیدی شروع می‌شود «شادترین لحظه زندگیم بود، هرچند نمی‌دانستم». و در ترجمه آمده «شادترین لحظه زندگیم بود، می‌دانستم». در بخش دوم اسم مدرسه و محل تحصیل سیبل و نورچین - یعنی پاریس - توسط مترجم حذف شده. بعد یک‌سال از سن افسون کم شده و بعد همین‌طور جمله‌هایی است که کوتاه شده و اسم‌هایی که حذف شده...  تا بشود ٢٠٠ صفحه‌ای که کم است. نمی‌دانم شاید متن ترکی کوتاه‌تر بوده - که بعید است- یا شاید ناشر از مترجم خواسته بنابه مصلحت متن را کوتاه کند - ممکن است- یا خود مترجم صلاح کار خود را این‌گونه دانسته. به‌هرحال متن، متن کامل نیست و نه‌تنها توصیف‌های مورددار، بلکه بی‌مورد هم حذف شده‌اند. متأسفانه اصول ترجمه، تعهد مترجم، حقوق مؤلف و بقیه مسائل هنوز برای بسیاری قصه شنگول و منگول است.

منبع: روزنامه شرق

منبع: http://farhangemrooz.com

موضوعات وب
  • عمومی
  • کتاب
  • مناسبت‌ها
پیوندها
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ حسین وحید خراسانی
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ میرزا جواد تبریزی
  • حضرت آیت الله سید علی حسینی سیستانی
  • رضا امیرخانی
  • صیبحوا
  • دکتر محسن رضایی
  • دریچه ای رو به هنر و فرهنگ
  • عطش انتظار
  • داستان مهدخت ایران روشنک
  • 💞موسیقی💞
آرشیو وب
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مهر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای به نام خدا محفوظ است .