#سفرهای_گالیور، #جاناتان_سویفت، به روایت: #اریش_کستنر، مترجم: #سپیده_خلیلی، نشر #افق

ایده‌ی کتاب در زمان تالیفش ایده‌ی جدید و جالبی بوده ولی با توجه به این که سال‌هاست که ما از آدم‌های لی‌لی‌پوتی می‌شنویم و می‌بینیم دیگر برای من جذابیتی نداشت و داستان کتاب تکراری و عادی بود. امتیاز: ۲ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

داستان به‌صورت سفرنامه‌ی دریانوردی به نام ناخدا گالیور و از زبان خود وی بیان می‌شود.

سفر به لی‌لی‌پوت

در یکی از سفرها، کشتی توفان‌زده‌ی گالیور می‌شکند و امواج او را به ساحل می‌برند. گالیور بی‌هوش می‌شود و وقتی به هوش می‌آید خود را اسیر مردمی کوچک (با متوسط قامتی حدود ۱۵ سانتی‌متر) که ساکن لی‌لی‌پوت هستند، می‌یابد.
او مدتی در سرزمین لی‌لی‌پوت می‌مانَد. لی‌لی‌پوتی‌ها سال‌هاست بر سرِ شکستن تخم‌مرغ از سر یا ته با یکی از کشورهای هم‌سایه اختلاف و جنگ دارند. پادشاه لی‌لی‌پوتی‌ها تصمیم می‌گیرد در جنگی با کمک گالیور کشور هم‌سایه را شکست بدهد، و چون گالیور مخالفت می‌کند، پادشاه دستور کور کردن او را می‌دهد. گالیور می‌گریزد و خود را به کشور هم‌سایه می‌رسانَد و از راه دریا فرار می‌کند.

سفر به بُربدینگاگ

در سفر بعدی گالیور، بازهم کشتی‌اش دچار شکسته‌گی می‌شود و گذار گالیور به سواحل بُربدینگاگ می‌افتد. مردمان بُربدینگاگ غول‌پیکرند و گالیور پس از دست‌به‌دست‌ گشتن و به نمایش درآمدن، سر از قصر پادشاه درمی‌آورَد.
پادشاه دستور می‌دهد جعبه‌ای کوچک برای زنده‌گی گالیور بسازند. گالیور به‌ هم‌راه پادشاه راهی سفری دریایی می‌شود؛ اما عقابی غول‌پیکر جعبه‌ی گالیور را می‌دزدد و آن را به دریا می‌اندازد.

گالیور توسط یک کشتی نجات پیدا می‌کند و نزد زن و فرزندانش بازمی‌گردد.