كتاب "سلطانه" و مرور بخشی از آن
كتاب "سلطانه"
در قرن شانزدهم هنگامي كه امپراتوري عثماني در اوج قدرت است و سلطان سليمان خان قانوني بر سه قاره و هفت اقليم حكمراني مي كند، در پشت درهاي بسته و دیوارهاي بلند "توپقاپو" سراي 300 كنيز در بزرگترين حرمسراي امپراتوري، جدا از دنياي بيرون روزگار مي گذرانند... |
مشخصات کتاب:
نام کتاب: سلطانه
نويسنده: كالين فالكنر
مترجم: جواد سيد اشرف
ناشر: زرين
تعداد صفحه: 700
قطع كتاب: وزیری
سال انتشار: 1387
دوره چاپ: نهم
مرور بخشی از کتاب سلطانه(خرم یا روکسلانا، سلطانه ی سلطان سلیمان )
اقتدار سیاسی بانوان و خواجگان حرم سلطان و مداخله روزافزون ایشان در شئون حکومتی با زنی آغاز شد که بهنام "روکسلانه" یا "خرّم سلطان" شهرت دارد و اقدامات دسیسهگرانه و بیرحمانه او یادآور اسطوره استر است. روکسلانه ظاهراً کنیزی روس بود که در اوایل سلطنت سلیمان از طریق خان کریمه به دربار عثمانی راه یافت. این روایت مشهور است. معهذا، درباره نژاد و اصل او آنقدر ابهام وجود داشت که مورخین فرانسوی بتوانند او را «به ملت خود بسته، روکسلان بنامند.» و شاید رواج شایعه یهودیتبار بودن سلیم دوم در میان مردم عثمانی نیز ناظر به همین اصل مشکوک روکسلانه بود. بهر روی، روکسلانه زن عقدی(تنها زن رسمی سلاطین عثمانی) و سوگلی محبوب سلیمان و مادر چهار پسر از او شد و به دسیسههای خونین، از جمله قتل مصطفی (5 اکتبر 1553)، پسر ارشد سلیمان از همسر اول، دست زد که هدف از آن انتقال سلطنت به یکی از پسرانش بود. این روندی است که سرانجام به سلطنت سلیم دوّم انجامید.
سلطان سلیمان قانونی
روکسلانه و کانونی که در پیرامون او بود، نقش اصلی را در تحریکات خصمانه علیه ایران بهدست داشتند و همینان بودند که از سال 1532 چرخشی بنیادین در استراتژی نظامی سلیمان( سلطان سلیمان مخالف سرسخت جنگ با بلاد مسلمین بود و جزو خطوط قرمز خود میدانست) پدید آوردند و با ترفندهای گوناگون، از جمله ترویج شیعه ستیزی، آماج اصلی تهاجم آن را از اروپا بهسوی ایران و دولت صفوی منحرف نمودند تا بدین ترتیب امپراتوری هایسبورگ را از زیر ضربه خارج کنند و آنگاه که به دلیل انعقاد پیمان اتحاد سلیمان و فرانسوای اوّل(پادشاه فرانسه)، علیه کارل پنجم (1536)، این ترفند به مخاطره افتاد، دسیسه قتل ابراهیم پاشا، صدراعظم عثمانی، را اجرا کردند (15 مارس 1536) زیرا وی تمایلی به تداوم جنگ با ایران نداشت. هامر پورگشتال، مورخ و عثمانیشناس نامدار اتریشی، مینویسد:
از علامات خالی از شبهه و تردید دیده میشد که آتش جنگ ایران را بادی که از حرم سلطان میوزید به اشتعال در میآورد و ده سال قبل از این تاریخ یکی از زنهای خاصه که در نزد سلطان کمال تقرب و محبوبیت را داشت، بالاخره به قانون شرع(برخلاف روش سایر خلفای عثمانی) در سلک ازدواج سلطان درآمد. نژادش از ملت روسیه بود. نامش را خرم سلطان نهادند. مورخین فرانسه خواستند او را به ملت خود بسته روکسلان بنامند. خاتون مشارالیها اسباب خرابی وزیر مقرب مقتدر ابراهیم پاشای صدراعظم سابق را فراهم آورد. از جمله تقصیرات مشارالیه طرفداری و حمایت اهل ایران قرار داد زیرا که بعد از فتح شهرهای تبریز و بغداد عساکر سلطانی را از قتل و غارت اهالی شهرها ممنوع و محروم داشت... و منظور آن ملکه این بود که در ایران میدان جنگ وسیعی از برای داماد خود رستم پاشا آماده سازد تا هنرهای لشکرکشی و کشورگشایی خود را بنماید و پسر بزرگ خود سلیم را در اروپا نایب و جانشین سلیمان بسازد و سلیمان در مملکت ایران مشغول لشکرکشی باشد. متاسفانه موافق دلخواه ملکه جنگ ایران محقق شد. سفیر فرانسه، که برای انعقاد پیمان اتحاد راهی عثمانی شده بود، در دسیسه روکسلانه علیه ابراهیم پاشا نقش مؤثر داشت. استانفورد شاو، عثمانی شناس آمریکایی، میان این دو انگیزهای مشترک مییابد و آن خواست هر دو ایشان به تداوم سیاستهای نظامیگرایانه عثمانی بود. «سفیر فرانسه خواستار وزیراعظمی بود که بیشتر از ابراهیم به نبردهای عثمانی در غرب علاقمند باشد.» و لذا، روکسلانه، با حمایت او، سلیمان را به خیانت ابراهیم پاشا قانع کرد. معهذا، قتل ابراهیم پاشا بهسود فرانسه نبود زیرا روکسلانه این جنگ را در جبهه شرق و علیه ایران میخواست نه در غرب و علیه امپراتوری هابسبورگ (خصم فرانسه). بنابراین، راز این همکاری را باید در جای دیگر، در ترکیب هیئت نمایندگی فرانسه، جستجو کرد. این دوران مقارن با حضور شیادان یهودی و کابالیستهای مشکوکی چون آگریپا و نوستراداموس و گیوم پستل در دربار فرانسه است.