
موزه معصومیت در استانبول اولین موزهی دنیا است که بر اساس یک رمان ساخته شده است. رمانی با همین عنوان که نویسندهاش، اورهان پاموک برنده جایزه نوبل ادبیات شده است.
گردشگران از دیدن مکانهای تولد، سایتهای به خاکسپاری، موزهها، مسیرهای ادبی یا سایر سایتهای مرتبط با نویسندگان و آثار ادبی آنها لذت میبرند؛ به خصوص اگر شناختی جامع نسبت به آثار آن نویسنده داشته باشند آنگاه جنبه خیال گونهی آن اثر، در ایجاد ایدههای مختلفی از طرف هنرمندان و مدریت آن در صنعت توریسم موثر است. بعضی کشورها در این زمینه رشد بسیار خوبی داشتهاند. ترکیه از جمله کشورهایی است که توانسته در صنعت گردشگری با دیدی بسیار وسیعتر و با ابعادی فراتر از آنچه که در ذهنمان متصور میشویم در این زمینه ایدهپردازی کرده و به جنبههای مختلف این صنعت بنگرد.
موزه معصومیت
رمان «موزه معصومیت» یا «موزه بیگناهی» نوشته اورهان پاموک نویسنده نوبلیست ترک، همزادی هم دارد؛ موزهای در قلب شهر تاریخی استانبول که دیدار از آن بهمثابه «دیدن» و «شنیدن» رمان است.
اگر جیمز جویس شارح دوبلین و بورخس نویسنده بوئنوسآیرس باشند، پاموک رماننویسی است که استانبول را همراه با نام خود روی نقشه ادبی ثبت کرده است. موزه معصومیت در استانبول، یکی از جذابیتهای استانبول است که بر اساس رمانی با همین نام از اورهان پاموک، پژوهشی مشروح درباره میلی وسواسگونه برای جمعآوری اشیا است. ایده این موزه سالها قبل و وقتی پاموک نوجوان بوده به ذهنش رسیده که شرح مبسوطش را در دیباچه رمان آورده است.
آقای اورهان پاموک ۶۰ ساله، اهل استانبول و از یک خانواده مرفه است که با خلق موزه معصومیت در یکی از کوچههای فرعی پشت خیابان استقلال در استانبول، موجب شد تا رمان موزهی معصومیت از سایر رمانهایش متمایز شود.
این موزه برگرفته از نام رمان مشهور این نویسنده ترکیهای برنده جایزه نوبل ادبیات است. موزه معصومیت اولین موزهی دنیا است که بر اساس یک رمان ساخته شد. ترجمه فارسی «موزه معصومیت» بهتازگی در ایران منتشر شده است. این کتاب را مریم طباطبائیها به فارسی برگردانده و نشر پوینده آن را راهی کتابفروشیها کرده است. پیش از این نیز گلناز غبرایی ترجمهای از این کتاب را با عنوان «موزه بیگناهی» از سوی انتشارات فروغ در کلن و در تابستان ۲۰۱۳ به انتشار رسانده بود.
رمان در بیش از ۶۰ کشور دنیا منتشر شده و داستان عشق یک جوان به نام «کمال» از یک خانواده ثروتمند و باسواد با یک دختر زیبا از اقوام فقیرش به نام «فوسون» را بیان میکند. در این موزه اشیا روزمره مربوط به نیمه دوم قرن بیستم با حساسیتی خاص در جعبهها و ویترینهای زیبا به نمایش گذاشته شدهاند.
ساختمان موزه، خانهی قدیمی سه طبقهای است که در سال ۱۸۹۷ ساخته شد. موزه معصومیت با چیدمانی شگفتآور درسال ۲۰۱۲ به روی علاقهمندان گشوده شد. بخش موزه منطبق بر ۸۳ فصل رمان طراحی شده است. نکته جالب این است که پاموک صرفا در هر بخش به بازنمایی آنچه در کتاب نوشته شده بسنده نکرده، بلکه هر بخش تصویری از استانبول و حال و هوای یک زمان معین را تداعی میکند که داستان در بسترش روایت شده است.
برای آنها که رمان موزه معصومیت را خواندهاند، دیدار از این موزه بهمثابه «دیدن» و «شنیدن» آن رمان است؛ فضایی شبیه داستان آلیس در سرزمین عجایب دارد و در آن استانبول سه دههی پنجاه، شصت و هفتاد را میتوان دید: زنان مدرن با کت و دامنهای رنگین، موهای آراسته و کیفهایی که مزین به مارک شنل است، ظروف نقره و عکسهای قدیمی خانوادگی که به سیاق آن دوران گرفته شدهاند.
پیشینه عمارتی که اکنون موزه معصومیت نام گرفته و بهار ۱۳۹۱ شمسی (۲۰۱۲ میلادی) افتتاح شده، به سال ۱۸۹۷ برمیگردد و برای تبدیل آن به موزه از معمار موزهای آلمانی و افراد متخصص دیگر مشاوره گرفته شده است.
استانبول شهری تاریخی با بناهای قدیمی، قلعهها و مسجدهای بزرگ است. در محلههای مختلف آن میشود ساعتها پیاده قدم زد و احساس خستگی نکرد. زیبایی ساحل مرمره و بناهای عظیم به جامانده از زمان امپراطوری عثمانی کافی است تا بهانههای مختلف برای سفر به آنجا داشت. خیابان استقلال اما، قلب تپندهی استانبول است. این خیابان بیش از هر جای دیگری در استانبول مورد توجه مسافران است؛ روزانه میلیونها توریست در پی برندهای مختلف از آن میگذرند اما متاسفانه درصد کمی از آنها موزهی معصومیت را میشناسند. موزهای که با سرمایهی شخصی اورهان پاموک ساخته شده و رازدار انسانهای عاشق دههی پنجاه در استانبول است.
اشیا موزه
پاموک همه چیز را در موزه جمعآوری کرده؛ اشیا، مناظر و عکسهایی که در رمان تشریح میشوند، در موزه به نمایش گذاشته شدهاند. او به دنبال خانهای گشته که به فضای خلقشده در داستان شبیه باشد و بالاخره آن را در محله چوکور جومای استانبول یافته است؛ یک خانه دوطبقه مربوط به اواخر قرن نوزدهم. محلهای که در دوران عثمانی قلب تپندهی اقتصاد عثمانی بوده است؛ محلی برای تجارت ثروتمندان خاورمیانه، شمال آفریقا و ترکیه. اما ظاهرا پس از سقوط امپراتوری عثمانی همهچیز در آن تغییر میکند چرا که جمهوری مدرن ترکیه در آغاز بسیار فقیر بوده است.
پاموک در این داستان به فکر روایت یک داستان رمانتیک نیست. او در خلال این داستان استانبول را شهری در حال گذار از سنت به مدرنیته ترسیم میکند که بین آزادیهای زندگی مدرن و سنتیاش همزیستی دشواری وجود دارد. آنچه نویسنده ترک ساخته، چیزی شبیه استادیوم فوتبال یا سینما نیست؛ شاید این موزه نمایانکننده زندگی قشر وسیعی از مردمانی باشد که در آن دوران زیستهاند.
موزه معصومیت پر از چیزهایی است که مدام در حال بر هم زدن مرزهای واقعیت و خیال ما هستند. این اشیا سندی آشکار برای اثبات تعلقخاطر یک عاشق به معشوقاند و شاید «آرامگاهی برای عشق از دست رفتهاش» باشند.
پاموک تاکید میکند که هر دو ایده یعنی رمان و موزه در دل هم رشد کردند. در این باره میگوید:
موضوع این نبود که من یک کتاب موفق نوشته باشم و بعد فکر کنم که حالا میتوانم موزهای هم بر مبنای این کتاب درست کنم. وقتی دخترم کوچک بود، هر روز او را به مدرسه میبردم و هر روز از برابر یک ساختمان عبور میکردم که نبش یک خیابان قرار داشت. ناگهان، یک روز، فکری عجیب به سرم راه پیدا کرد که داستانی درباره این خانه بگویم. به همین دلیل آن را خریدم و شروع به نوشتن کردم.
چیدمان موزه
موزه چیدمانی شگفتآور دارد. ۸۳ بخش موزه منطبق بر ۸۳ فصل رمان طراحی شدهاند. هر بخش تصویری از استانبول میدهد و حال و هوای یک زمان معین را تداعی میکند که داستان در بسترش روایت شده است. هر دوطبقه بهگونهای طراحی شده که بیننده از هر نقطه بتواند به تمام زوایای آن طبقه تسلط داشته باشد.
روی یکی از دیوارهای موزه، ۴۲۱۳ ته سیگار نصب شده که زیر هر کدامشان قصهای، ماجرایی یا تاریخی به چشم میخورد. این دیوار انگار یکجور تقویم است. اگر کتاب را هم نخوانده باشید با خواندن متن نوشته شده زیر هر ته سیگار میتوانید بفهمید در آن لحظه فسون چه میکرده یا کمال موقع ملاقات او در چه اندیشهای بوده است.
پاموک به گفتهی خود، میخواهد تاثیر شگرف زمان بر مکان را به مخاطب هدیه کند. این یعنی خیلی چیزها در گذر زمان تغییر میکنند و باید مکان و ماوایی برای ثبت آنها وجود داشته باشد. اساسا رسالتی که مجموعهداران، کلکسیونرها و موزهداران خصوصی بر دوش خود دارند، همین است.
در بخشهایی از موزه معصومیت، فیلمهایی نمایش داده میشود که در اواخر دهه پنجاه، شصت و هفتاد میلادی در استانبول تصویربرداری شدهاند. فیلمهای سیاهوسفیدی که فضای حزنآلود آن روزهای استانبول را برایمان تداعی میکنند. دوران حزن و دلتنگی که قهرمان داستان، کمال، به خیابانهای استانبول میرفت. حضور در محلههای فقیرنشین و دیدن تصویر معشوق در جایجای شهر باعث میشد او جغرافیای استانبول را بهگونهای دیگر کشف کند.
روی یکی از دیوارهای موزه، مجموعهای از سینمای دهه شصت و هفتاد ترکیه نمایش داده میشود. پاموک میگوید این کار را برای ادای دین به سینمای ترکیه کرده است. سینمایی که در سالهای نوجوانیاش به هیچ وجه موردتوجه طبقه روشنفکر و مرفه جامه نبوده است و در بسیاری مواقع به آن کملطفی شده است.
تصاویری از خیابان استقلال، سینماهای مشهور آن سالها، عکسهای قدیمی که پاموک در سالهای نوجوانی خود از خیابانهای نزدیک به محل فعلی موزه گرفته است و خیلی جزئیات دیگر که برگرفته از رمان هستند، موزه را برای ما به جهان عینی داستان تبدیل میکنند.
موزه معصومیت، برخلاف موزههایی که داستانی بخشهای مختلفشان را به هم پیوند نمیزند و صرفا بخشی از اموال پادشاهان و سلسلههای مختلفاند که بر اثر جنگ و خونریزی جامانده یا به غنیمت گرفته شدهاند، سرشار از زندگی است. اشیای آن، همه یا مربوط به زندگی روزمره دهه هفتاد مردم استانبول هستند یا اشیایی خیالی که پاموک آنها را بهصورت سفارشی ساخته است تا همهچیز در موزه و رمان با هم منطبق باشد. پاموک درباره آنها میگوید:
توجه کنید که این اشیا دیگر خیالی نیستند. حالا بعد از ساختنشان آنها واقعی هستند.
موزه معصومیت از جزئیات ریز و بههمپیوسته تشکیل شده است. قهرمان رمان موزه معصومیت تلاش میکند گذشتهاش را در خاطرش نگه دارد. برای همین است که اشیا را نگه میدارد، میدزدد، انبار میکند، به آنها معنا میدهد و نام مجموعه بر آنها میگذارد. خالق موزه معصومیت معتقد است که اشیا بسیار قدرتمندند. آنها خیلی چیزها را به یادمان میآورند. پیدا کردن بلیت باطلشده سینما در جیب پیراهنی که سالها قبل پوشیدهاید، ممکن است شبی بینظیر در زندگیتان را به خاطرتان بیاورد. آفرینش چنین موزهای به قهرمان این روایت کمک میکند شهر و خودش را بهتر بشناسد. او موزهای ساخته برای همه ما تا ببینیم که در آن، مکان به زمان تبدیل میشود.