به نام خدا

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

درباره‌ی اتحادیه ابلهان

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان غیرفارسی

,

رمان امریکایی

,

داستان های امریکایی

| دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۶ | 16:2
دو ماه تقریباً از زمان خواندن اتحادیه ابلهان می‌گذرد.

اولین خاطره‌ام از کتاب این است که وقتی شروعش کردم، زمین گذاشتنش کار بسیار سختی بود؛ تقریباً غیر ممکن، چون به سرعت در طول هفت روز کتاب را خواندم. این رمان با شما کاری می‌کند که وقتی در میانه‌اش هستید، متوجه می‌شوید دارید یکی از بهترین داستان‌هایی تمام عمرتان را می‌خوانید و اصلاً از این موضوع ناراحت نیستید.
پیمان خاکسار، همیشه می‌گفت که بهترین کتابی است که خوانده و ترجمه کرده. تا شروع به خواندنش نکردم،‌ اصلاً متوجه‌ی حرفش نشدم. فکر می‌کنم مترجم چنین کتابی جزو خوش‌شانس‌ترین آدم‌ها است که با چنین اثری مواجه شده و تصمیم به ترجمه‌اش گرفته.
در طول خوانش متن، یکی دو بار به پیمان زنگ زدم و او هم برای من ترجمه‌ی خودش از متن را پای تلفن با صدای بلند می‌خواند. به عنوان مترجم یک لذت مشترکی در این کارش برایم بود. لذت اینکه می‌دیدم چطوری دیگری لحن کامل و خوبی از رمان و شخصیت‌های متعددش در آورده. این کاری است که فقط براساس عشق متقابل میان مترجم و متن زیر دستش رخ می‌دهد.

cover.jpg

و اما خود اتحادیه‌ی ابلهان و نویسنده‌اش، یعنی جان کندی تول.
نمی‌دانم با واژه‌ای به نام رمان کمدی چقدر آشنا هستید، نمی‌دانم چقدر درباره‌ی طنز در ادبیات می‌دانید، چقدر به دَن کیشوت علاقه دارید؟
اما این را می‌دانم که بعد از خواندن این رمان حتماً تعریف‌هایتان درباره‌ی این واژه‌ها تغییر می‌کند. وقتی می‌گویند یک رمان کمدی، دقیقاً یعنی اتحادیه‌ی ابلهان، آن هم نه یک کمدی سخیف و ابلهانه، نه یک کمدی درجه‌ی یک، تقریباً بهترین و متشخص‌ترین کمدی در جهان. اثری که حتی سعی نکرده یک کمدی سیاه باشد، آن هم به خاطر انتخاب‌های ویژه‌ی نویسنده. او آدم‌ها را جدی نشان نمی‌دهد، یعنی موقعیت را سنگین نمی‌کند. شخصیت‌ها در اهداف و خواسته‌هایشان جدی هستند، اما این خواسته‌هایشان است که زیاد جدی نیست و به همین خاطر کمدی سیاه از آب در نمی‌آید، یک کمدی ناب داریم که فقط و فقط شما را به خنده می‌اندازد. انتخاب اسم کتاب از طرف نویسنده اصلاً بی‌دلیل نیست: اتحادیه‌ی ابلهان، تقریباً بیست شخصیت (بله شخصیت!) دارد که همگی به نوعی در جهل مرکب خود مانده‌اند و دارند بر آن تاکیید می‌کنند. قرار نیست تغییر کنند، فقط در جهنمی که برای خودشان آفریده‌اند غرق هستند و هیچ تصمیم مبنی بر تغییر موقعیت خودشان ندارند.
شخصیت‌ها آنقدر خوب پرداخت شده‌اند که تا مدت‌ها در ذهنتان حک می‌شوند و فراموش نمی‌شوند. از خود ایگنیشز سی. رایلی گرفته تا مادرش خانم رایلی، تا دوست دخترش مینکوف، که در طول داستان یک بار از نزدیک هم نمی‌بیشنمش، تا کل آدم‌های شهر: از پلیس گشت منکوزو گرفته تا آن کارگر سیاه پوست جونز همگی شخصیت‌هایی هستند که در ذهن ما می‌مانند و به زندگی‌شان ادامه می‌دهند. موقعیت‌هایی که نویسنده در کتاب خلق کرده واقعاً ناب هستند و در نوع خودشان بهترین شکل از یک کمدی را بوجود می‌آورند.
کمدی‌ای که هر چه به انتهایش نزدیک‌تر می‌شود، لحظات غم‌انگیزش بیشتر می‌شود. به خصوص لحظه‌ی مواجه‌ میان پسر و مادر، جایی که مادر از پسر بابت اشتباهی که در ابتدای داستان انجام داده و باعث تولید دردسرهای زیادی شده عذرخواهی می‌کند. پایانی که به نوعی ادای دینی است به اتوبوسی به نام هوس نوشته‌ی تنسی ویلیامز...
ولی غم‌انگیزترین بخش این کمدی در فرامتن آن است. یعنی اتفاقی که برای خود نویسنده، جان کندی تول سی‌ و دو ساله می‌افتد. او این رمان را در اواخر دهه‌ی شصت تمام می‌کند، وقتی بیست و هشت سالش بود. (به همین سن و سالش دقت کنید) و اگر خیال می‌کنید «نویسنده» هستید از خودتان بپرسید تا بیست و هشت سالگی آیا توانسته‌اید کاری به این قدرت بنویسید که وقتی به سرنوشت کتاب تولز منجر شد، سال‌ها بعد از خاکستر خودش دوباره زاده شود؟ چطور؟
تولز سعی می‌کند کتابش را منتشر کند،‌ اما هیچ ناشری حاضر به چاپش نمی‌شود. بله درست می‌شنوید، هیچ ناشری حاضر به چاپش نمی‌شود! چند بار برایتان پیش آمده که کتابتان منتشر نشود؟ او دیوانه می‌شود و در سن سی و دو سالگی خودکشی می‌کند. تقریباً بیست سال بعد مادرش کتاب را برای یک ویراستار نشر می‌برد و ازش می‌خواهد که آن را بخواند. کتاب به کمک والتر پرسی منتشر می‌شود و این صحبت سال ۱۹۸۰ است. بیست سال بعد از مرگ او و در سال ۱۹۸۲ او و کتاب اتحادیه‌ی ابلهان برنده‌ی جایزه پولیتزر بهترین رمان می‌شوند. و از آن تاریخ تا امروز کتاب بارها و بارها چاپ خورده و جزو پرفروش‌ و بهترین رمان‌های جهان قرار گرفته.
خُب همه‌ی ما شانس جان کندی تول شدن را نداریم، اما می‌توانیم حداقل تلاشمان را بکنیم، درست است؟ (نه منظورم نابود کردن خودمان نیست، بلکه نوشتن متنی به این قدرت است)
من این‌جا با اجازه از پیمان خاکسار، سه قطعه از کتاب را که خودم ترجمه کرده‌ام فقط و فقط برای نمونه‌‌ای ناچیز در اختیار شما می‌گذارم، تا پیشاپیش، قبل از انتشارش (که به همین زودی‌هاست) مزه‌ای کوچک از کتاب را چشیده باشید.

و می‌دانم (شما هم می‌دانید) که به پای ترجمه‌ی خاکسار نمی‌رسد...
می‌توانید متن را این‌جا بخوانید: Dr. Talc.pdf

فراموش نکنیم، اتحادیه‌ی ابلهان علارغم فاجعه‌ای که برای نویسنده‌اش رخ داد، کتابی است مفرح، خوش‌خوان و بسیار طنز. آنقدر که ممکن است بارها و بارها وسطش نتوانید جلوی خنده‌ی خودتان را بگیرید.

امیدوارم از خواندن کتاب لذت ببرید.

13 مهر 1391

منبع: http://barseghian.khazzeh.com

موضوعات وب
  • عمومی
  • کتاب
  • مناسبت‌ها
پیوندها
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ حسین وحید خراسانی
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ میرزا جواد تبریزی
  • حضرت آیت الله سید علی حسینی سیستانی
  • رضا امیرخانی
  • صیبحوا
  • دکتر محسن رضایی
  • دریچه ای رو به هنر و فرهنگ
  • عطش انتظار
  • داستان مهدخت ایران روشنک
  • 💞موسیقی💞
آرشیو وب
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مهر ۱۴۰۱
  • آرشيو

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای به نام خدا محفوظ است .