خرمگس

تاریخ نخستین خوانش: یکی از روزهای سال 1975 میلادی
عنوان: خرمگس؛ نویسنده: اتل لیلیان وینیچ؛ مترجم: خسرو همایون پور؛ تهران، امیرکبیر کتابهای جیبی، 1341؛ در 283 ص؛ چاپ دوم 1343، در 373 ص؛ چاپ بعدی 1356؛ چاپ دیگر: تهران، امیرکبیر، 1378، در 423 ص؛ شابک: 9640005517؛ چاپ هفتم 1380؛ هشتم 1381؛
یازدهم 1386؛ سیزدهم 1387؛ چهاردهم 1388؛ پانزدهم 1390؛ چاپهای شانزده تا هجدهم 1391؛ شابک: 9789640005514؛ چاپ نوزدهم 1392؛ در 328 ص؛ بیستم 1392؛ بیست و دوم 1394؛ شابک: 9789640015711؛ موضوع: داستانهای نویسندگان انگلیسی - قرن 20 م
مترجم: داریوش شاهین؛ تهران، جاویدان علمی، 1344، در 363 ص؛ 
مترجم: حمید کمازان؛ تهران، عارف، ؟، در 349 ص؛ چاپ سوم 1362؛ چاپ بعدی: تهران، عارف، پاییز، 1370؛ در 367 ص؛ 

مترجم: سوسن اردکانی، داریوش شاهین؛ تهران، نگارستان کتاب، 1387، در 504 ص؛ شابک: 9789648155648؛ 
مترجم: نیلوفر رجایی، تهران، ابر سقید، 1392، در 440 ص؛ شابک: 9786009312597؛ 
مترجم: حمیدرضا بلوچ؛ تهران، نشر به سخن، مجید، 1394؛ در 416 ص؛ شابک: 9786009412686؛ 
مترجم: هانیه چوپانی؛ تهران، فراروی، 1394؛ در 341 ص؛ شابک: 9786005947724؛ 
مترجم: مهدی افشار، تهران، یاقوت کویر، 1395، در 439 ص، شابک: 9786009590308؛ چاپ دوم: پارمیس، 1395؛ در 439 ص؛ شابک: 9786006027760؛ 
مترجم: آرزو خلجی مقیم؛ تهران، نیک فرجام، 1395، در 360 ص؛ شابک: 9786007159279؛ 
متن خلاصه شده: مترجم: مصطفی جمشیدی، تهران، امیرکبیر، 1389؛ در 112 ص؛ شابک: 9789643032289؛ 
نقل از متن: وقتی کشیش به نزدش آمد و پرسید: اگر تقاضایی داری بگو. از کشیش رو گرداند، و گفت: من چیزی ندارم بگویم. من یک مرتد و کافر هستم. بروید. ترجیح میدهم تنها باشم. جالب این بود که، در میدان تیر وقتی به زمین افتاد، هنوز تلوتلو میخورد، مونتالی التماس میکرد، بگذارید یک بار دیگر او را ببینم، و جسد نیمه جان را به آغوش کشید. خرمگس ناله کنان میگفت: برای چه مرا خلاص نمیکنید. اما مونتالی، همچنان او را در آغوش گرفته سعی میکرد، صلیب را بر دهان او بگذارد. اما او با تقلا در حال مرگ، از او رو گرداند. چند بار این کار را تکرار کرد. صلیب را بوسه داد و سرش به عقب برگشت. کار تمام شده بود. بالاخره به زبان آمد و گفت: پدر تو فاتح شدی. دانستم که خدای شما پیروز است
دیگر حرکتی نکرد، و پزشک مرگ او را اعلام کرد. ص 347 کتاب
داستان کتاب در ایتالیای تحت نفوذ اتریش و در دهه ی 1840 میلادی می‌گذرد، که زمانه‌ ای پر از آشوب و خیزش بود. نقش اصلی داستان، بر دوش آرتور بورتون، سردسته ی جنبش جوانان است؛ و دشمنش: پدر مونتانلی است. دنباله‌ ای از روابط تراژیک بین آرتور و دختر محبوبش: جما، در داستان پیش می‌آید. این کتاب، داستان ایمان، بیداری از خواب و خیال، دگرگونی، عشق و شجاعت است. در رمان خرمگس، فعالیت سازمان «ایتالیای جوان» طی سالیان سی تا چهل قرن نوزدهم میلادی ترسیم شده، در آن عصر، پس از قلع و قمع ارتش ناپلئون، سراسر ایتالیا به هشت کشور جداگانه تقسیم شده بود و عملاً در اشغال ارتش اتریش بود، رئیس کلیسای کاتولیک، پاپ رم، از اشغالگران اتریشی حمایت می‌کرد، ملت ایتالیا نیز زیر این یوغ دوگانه، رنج می‌بُرد و ستم می‌کشید، در سال 1831 میلادی ژوزف مازینی، انقلابی مشهور ایتالیا، که از میهن خود رانده شده بود، سازمان مخفی «ایتالیای جوان» را پایه‌ گذاری کرد، آغاز وقایع رمان، مربوط به سال 1833 میلادی ست، آن سالها در ایتالیا مردمان دست به قیام‌های مسلحانه می‌زدند، اتریشی‌ها با دستیاری حکومت‌های محلی، قیام‌های مردمان را با قساوتی بی‌ سابقه در هم می‌شکستند، ظاهراً همه ی توجه نویسنده، به تصویر کاراکتر قهرمانی یک فرد انقلابی معطوف بوده است، وینیچ، با خلق سیمای یک قهرمان مبارز، در عین حال با نیرویی شگرف، نقاب تقدس را از چهره ی خادمین کلیسا میدرد، «آرتور» جوان گُمان می‌برد، که کلیسا راهنمای ملت است، اما در برخورد با واقعیات، پوچی آن پندار را درک می‌کند، وینچ با مهارتی بسیار، سیمای باشکوه یک قهرمان را می‌آفریند، نویسنده، به خلق سیماهائی زنده و تابناک می‌پردازد، سراسر رمان سرشار از عشق ژرف به انسانها است، چهره ی خرمگس، درخشان‌ترین چهره ی یک مبارز واقعی در سراسر ادبیات جهان است. ا. شربیانی

منبع: https://www.goodreads.com