#جودی_به_کالج_میرود، #مگان_مکدونالد، مترجم: #محبوبه_نجفخانی، #افق #کتابهای_فندق
بعد از خواندن چند قسمت از کتابهای جودی دمدمی احساس میکنم کفگیر مگان مکدونالد به تهدیگ خورده و داستانها گیرایی کمی دارند و تکرار میشوند. شیطنتهای استینک را دوست دارم هرچند تکراری شده. ترجمهی کتاب هم ضعیف است. امتیاز: ۲ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
یک روز صبح که هیچ تفاوتی هم با روزهای دیگر ندارد، جودی به مدرسه میرود. اما یک چیز سر جایش نیست! آقای تاد در مدرسه حضور ندارد و قرار است خانم بورمرد جای او را پر کند و به جودی و همکلاسیهایش درس بدهد. اما جودی اصلا از معلم جدید خوشش نمیآید. او فقط آقای تاد را دوست دارد و از اینکه خانم بورمرد جایش را گرفته بسیار ناراحت است. اما این تازه آغاز ماجراست...
وقتی خانم معلم جدید شروع به درس دادن ریاضی میکند متوجه میشود که او در این درس بسیار ضعیف است. بههمیندلیل یادداشتی برای پدر و مادر او میفرستد تا در جریان قرار بگیرند و از آنها میخواهد که برای جودی معلم خصوصی بگیرند. بعد از این اتفاق که چندان هم برای جودی خوشآیند نیست، قرار میشود که او به کلاس جبرانی ریاضی برود؛ اما نه در مدرسه، در کالج! جایی که یک دانشجو به نام کلوئه منتظر جودی است تا روزهای پرماجرایی را با هم بگذرانند. جو کالج برای جودی جذاب است و جودی همیشه از کالج حرف میزند. وقتی آقای تاد به مدرسه برمیگردد قرار میشود که همهی بچهها به دیدن کالج بروند.