#جودی_دمدمی_/۹ #جودی_و_تابستان_پرماجرا، #مگان_مک‌دونالد، مترجم: #محبوبه_نجف‌خانی، #افق

این قسمت از مجموعه‌ی جودی دمدمی به نسبت بقیه‌ی قسمت‌ها خوب بود، ترجمه کماکان ضعیف بود، مترجم جمله‌ای در صفحه‌ی ۱۶۹ کتاب را به این شکل ترجمه کرده: "آن‌ها روی موتور وِسپای سیاه زیک پریدند و اُپال با یک لگد موتور را روشن کرد." موتور را با لگد روشن کرد!!!!؟ یعنی برای مترجم سوال پیش نیامده که کدام موتوری با لگد روشن می‌شه، خانم مترجم موتور با هندل روشن می‌شه، خانم ویراستار (مژگان کلهر) شما هم متوجه نشدید!؟؟ ایراد دیگه‌ای که در همه‌ی قسمت‌ها دیدم اینه که یه جاهایی که جودی زیر لب غر می‌زند مترجم نوشته "غررررر"، ما در متن فارسی جایی می‌نویسیم غررررر!!!؟؟ مثلا می‌شد نوشت "پوووف"؛ از انتشارات افق بعیده چنین ترجمه و ویراستاری. امتیاز: ۳ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

جودی برای تعطیلات تابستان حسابی برنامه‌ریزی کرده و تصمیم گرفته به‌ترین تابستان عمرش را پشت سر بگذارد. اما احساس می‌کند نه‌ تنها خبری از روزهای خوب نیست، بل‌که این بدترین، ضدحال‌ترین و مزخرف‌ترین تابستان عمر جودی است. راکی، دوست صمیمی جودی، قرار است به بُرنیو (جزیره‌ای در کشور اندونزی) برود. از طرفی، پدربزرگ و مادربزرگ جودی به کمک نیاز دارند و مادر و پدر جودی تصمیم گرفته‌اند برای دیدن مامان‌بزرگ و بابابزرگ، به کالیفرنیا بروند. البته بدون جودی دمدمی و برادرش استینک!
قرار است عمه اُپال برای مراقبت از جودی و استینک به خانه‌شان بیاید و جودی فکر می‌کند که با عمه تابستان خوشی را نخواهد گذراند‌. ولی آخر تابستان نظر جودی کاملا تغییر می‌کند.