آینههای دردار
-مرد دیگر، آدمها میمیرند، سکته میکنند یا زیر ماشین میروند، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخرهای پرتشان میکند پایین. اینها، البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آنهاست، اینکه آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان میماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریهاش میگیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند. خوب من -گوش میدهی؟ -سه ماه همین طوری سر کردم. گاهی، باور کن، چای که میریختم، دو تا میریختم، یکی برای خودم و یکی برای او.
#آینههای_دردار، #هوشنگ_گلشیری، نشر #انتشارات_نیلوفر، ص ۶۵
+ نوشته شده در جمعه سوم مرداد ۱۴۰۴ ساعت 23:48 توسط دپرام
|