آینه‌های دردار

#آینه‌های_دردار، #هوشنگ_گلشیری، نشر #انتشارات_نیلوفر

قلم هوشنگ گلشیری را نمی‌پسندم هر چند خوب و پیچیده می‌نویسد و این‌گونه نوشتن سخت است. امتیاز: ۳ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

ابراهیم نویسنده‌ای میان‌سال است که برای حضور در جمع ایرانیانِ فرهنگ‌دوست خارج از کشور و برای خواندن شعر و مقاله و داستان به اروپا سفر کرده است. ابراهیم در حین خواندن آثار خود در مکان‌های مختلف و درحین خواندن نظرات و پرسش‌های حاضران متوجه وجود کاغذهایی می‌شود. پیام‌های این کاغذها حاکی از آشنایی قبلیِ شخصی ناشناس با او است. این نوشته‌ها به خط نستعلیق و روی کاغذهای ابر و باد کوچکی نوشته می‌شوند. شخص ناشناس پس از آنکه تلویحاً از ابراهیم به خاطر این‌که او را بدون اجازه در داستانی توصیف کرده است گلایه می‌کند، با دادن تلفن خود به ابراهیم او را به ارتباط با خود ترغیب می‌نماید اما در مرتبه‌ی اول پاسخ تماس او را نمی‌دهد. در تماس دوم ابراهیم در می‌یابد که شخص ناشناس، دوست دوران خردسالی‌اش، دختری به نام صنم است که آن‌ها در آن زمان عشقی کودکانه به هم داشته‌اند. صنم‌بانو از این به بعد به‌طور آشکار هم‌راه ابراهیم در جلسات داستان‌خوانی می‌شود. آن دو در کافه‌های مشهور پاریس، جایی که همیشه همینگوی می‌نشسته، یا در خانه‌ی صنم در حومه‌ی پاریس بحث و گفت‌وگو می‌کنند. ابراهیم گویا حقیقت زنده‌گی را در درون خود تغییر نیافتنی می‌بیند.

آینه‌های دردار

-مرد دیگر، آدمها می‌میرند، سکته می‌کنند یا زیر ماشین می‌روند، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره‌ای پرتشان می‌کند پایین. اینها، البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آنهاست، اینکه آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان می‌ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریه‌اش می‌گیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند. خوب من -گوش می‌دهی؟ -سه ماه همین طوری سر کردم. گاهی، باور کن، چای که می‌ریختم، دو تا می‌ریختم، یکی برای خودم و یکی برای او.

#آینه‌های_دردار، #هوشنگ_گلشیری، نشر #انتشارات_نیلوفر، ص ۶۵