#پسری_که_آبرویش_رفت!، #لوئیس_سکِر، ترجمهی #پروین_علیپور، نشر #نشر_چشمه
داستان کتاب به دغدغههای بچههای نوجوان در زمینهی دوستی و دوستیهای نوجوانها در مدرسه میپردازد. ترجمه کمی خشک است و گاهی کلمات عجیب و غریب در کتاب دیده میشود. موضوع کتاب برای خوانندهی بزرگسال جذاب نیست. امتیاز: ۳ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
"دیوید"، فقط برای آن که نشان دهد جسور و نترس است، به چند نفر از دانشآموزان شرور مدرسه کمک میکند تا عصای خانم مسنی به نام "بیفیلد" را بدزدند. و این شروع تمام دردسرهایش است. مشکل بزرگ این است که هرآنچه تمام آن گروه با هم بر سر پیرزن آوردهاند، مشابهش برای دیوید اتفاق میافتد. او که به راستی باور کرده دچار نفرین شده، تمام جرات و جسارت خویش را از دست میدهد. دیوید که ذاتا پسر بدجنسی نیست؛ در قلب خویش از آنچه با خانم بیفیلد کردهاند متاسف است. "دیوید" کمکم از دوستان شرور خویش فاصله گرفته و با چند نفر دیگر دوست میشود. دوستان جدید وی سعی در کمک به او و باطل کردن نفرین دارند. اما سرانجام دیوید به این نتیجه میرسد که بهترین راه، عذرخواهی از خانم پیر است و خانم پیر هم از او میخواهد که برای بخشیدنش عصایش را برگرداند. بنابراین دیوید همراه با دوستان جدیدش، راهی منزل سردستهی بچههای ناآرام شده و پس از درگیری شدیدی عصا را پس گرفته و به خانم بیفیلد بازمیگرداند. پیرزن که به خوبی درک کرده دیوید چه پسر حساس و مهربانی است، او و دوستانش را به منزلش دعوت کرده و چند ساعتی آنها را سرگرم میکند.
توسط دپرام
| دوشنبه دهم شهریور ۱۴۰۴ | 0:9
پیوندها
آرشیو وب
- شهریور ۱۴۰۴
- مرداد ۱۴۰۴
- تیر ۱۴۰۴
- خرداد ۱۴۰۴
- اردیبهشت ۱۴۰۴
- فروردین ۱۴۰۴
- اسفند ۱۴۰۳
- بهمن ۱۴۰۳
- دی ۱۴۰۳
- آذر ۱۴۰۳
- آبان ۱۴۰۳
- مهر ۱۴۰۳
- شهریور ۱۴۰۳
- مرداد ۱۴۰۳
- تیر ۱۴۰۳
- خرداد ۱۴۰۳
- اردیبهشت ۱۴۰۳
- فروردین ۱۴۰۳
- اسفند ۱۴۰۲
- بهمن ۱۴۰۲
- دی ۱۴۰۲
- آذر ۱۴۰۲
- آبان ۱۴۰۲
- مهر ۱۴۰۲
- شهریور ۱۴۰۲
- مرداد ۱۴۰۲
- تیر ۱۴۰۲
- خرداد ۱۴۰۲
- اردیبهشت ۱۴۰۲
- فروردین ۱۴۰۲
- اسفند ۱۴۰۱
- بهمن ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۱
- آذر ۱۴۰۱
- آبان ۱۴۰۱
- مهر ۱۴۰۱
- آرشيو