به نام خدا

  • صفحه اصلی
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • عناوین مطالب

پسری که آبرویش رفت!

توسط دپرام |

داستان های آمریکایی

,

لوئیس سکِر

,

پروین علی‌پور

,

نشر چشمه

| دوشنبه دهم شهریور ۱۴۰۴ | 0:9

#پسری_که_آبرویش_رفت!، #لوئیس_سکِر، ترجمه‌ی #پروین_علی‌پور، نشر #نشر_چشمه

داستان کتاب به دغدغه‌های بچه‌های نوجوان در زمینه‌ی دوستی و دوستی‌های نوجوان‌ها در مدرسه می‌پردازد. ترجمه کمی خشک است و گاهی کلمات عجیب و غریب در کتاب دیده می‌شود. موضوع کتاب برای خواننده‌ی بزرگ‌سال جذاب نیست. امتیاز: ۳ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

"دیوید"، فقط برای آن که نشان دهد جسور و نترس است، به چند نفر از دانش‌آموزان شرور مدرسه کمک می‌کند تا عصای خانم مسنی به نام "بی‌فیلد" را بدزدند. و این شروع تمام دردسرهایش است. مشکل بزرگ این است که هرآنچه تمام آن گروه با هم بر سر پیرزن آورده‌اند، مشابهش برای دیوید اتفاق می‌افتد. او که به راستی باور کرده دچار نفرین شده، تمام جرات و جسارت خویش را از دست می‌دهد. دیوید که ذاتا پسر بدجنسی نیست؛ در قلب خویش از آن‌چه با خانم بی‌فیلد کرده‌اند متاسف است. "دیوید" کم‌کم از دوستان شرور خویش فاصله گرفته و با چند نفر دیگر دوست می‌شود. دوستان جدید وی سعی در کمک به او و باطل کردن نفرین دارند. اما سرانجام دیوید به این نتیجه می‌رسد که به‌ترین راه، عذرخواهی از خانم پیر است و خانم پیر هم از او می‌خواهد که برای بخشیدنش عصایش را برگرداند. بنابراین دیوید هم‌راه با دوستان جدیدش، راهی منزل سردسته‌ی بچه‌های ناآرام شده و پس از درگیری شدیدی عصا را پس گرفته و به خانم بی‌فیلد بازمی‌گرداند. پیرزن که به خوبی درک کرده دیوید چه پسر حساس و مهربانی است، او و دوستانش را به منزلش دعوت کرده و چند ساعتی آن‌ها را سرگرم می‌کند.

پسری که آبرویش رفت!

توسط دپرام |

داستان های آمریکایی

,

لوئیس سکِر

,

پروین علی‌پور

,

نشر چشمه

| یکشنبه نهم شهریور ۱۴۰۴ | 16:41

مگر زندگی، همه‌اش همین نیست؟ همه‌مان تظاهر می‌کنیم که آدم‌های خیلی مهم و باشخصیتی هستیم. برای خودمان دکتر می‌شویم، قاضی می‌شویم، هنرمند می‌شویم. سعی می‌کنیم رفتار آبرومندانه‌ای داشته باشیم. ولی در عین حال، واقعاً می‌دانیم که هر آن، ممکن است اتفاق غیرمنتظره‌ای مثل... پایین افتادن شلوار بیفتد که آبروی‌مان پاک بریزد و شخصیت‌مان زیر سؤال برود!

#پسری_که_آبرویش_رفت!، #لوئیس_سکِر، ترجمه‌ی #پروین_علی‌پور، نشر #نشر_چشمه، ص ۱۵۶

پسری که آبرویش رفت!

توسط دپرام |

داستان های آمریکایی

,

لوئیس سکِر

,

پروین علی‌پور

,

نشر چشمه

| یکشنبه نهم شهریور ۱۴۰۴ | 16:39

قرار نیست که همه، همیشه‌ی خدا شاد باشند! به نظر من خیلی کم پیدا می‌شود کسی که همیشه خوشحال باشد. احتمالاً آدم برای رسیدن به شادی، گاهی مجبور است غم را تحمل کند. گاهی وقت‌ها آدم خیال می‌کند که اگر به فلان خواسته‌اش برسد، حسابی خوشحال می‌شود. ولی وقتی بِهِش می‌رسد، اصلاً خوشحال نمی‌شود. ممکن است آدم وقتی در جست‌وجوی چیزی است، خوشحال‌تر از موقعی باشد که واقعاً آن را به دست آورده است.

#پسری_که_آبرویش_رفت!، #لوئیس_سکِر، ترجمه‌ی #پروین_علی‌پور، نشر #نشر_چشمه، ص ۱۲۸

بخشنده

توسط دپرام |

داستانهای آمریکایی

,

لوئیس لوری

,

کیوان عبیدی آشتیانی

,

کتاب وَنوشِه

| یکشنبه ششم آذر ۱۴۰۱ | 3:40

#بخشنده، #لوئیس_لوری، ترجمه: #کیوان_عبیدی_آشتیانی، #کتاب_وَنوشِه #نشر_چشمه

کتاب بخشنده همون‌طور که پشت جلدش قید شده کتابی برای نوجوانانه، به نظرم کتاب قوی و خاصی نبود، سوژه‌ی کتاب هم تکراری بود. امتیاز: ۳ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

«یوناس» نوجوان یازده ساله‌ای است که طبق اصول جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، آماده است تا با شرکت در مراسم «دوازده ساله‌ها» کودکی را کنار بگذارد و وارد دوره‌ی جدیدی از زندگی خود شود. تمام دوستان و هم‌سن و سال‌های یوناس براساس توانایی‌ها و عمل‌کردهایی که تاکنون از خود نشان داده‌اند، نقش جدیدی در زندگی می‌گیرند، مهندس، کودک‌یار، خلبان و ... یوناس تنها کسی است که در میان این افراد به‌خاطر قدرت درونی و ظرفیت‌های بالایی که دارد، به‌عنوان «گیرنده» انتخاب می‌شود. او به‌زودی بار سنگینی از رازها و خاطراتی دردناک از رنج بشر را از بخشنده‌ی خود دریافت می‌کند که مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. حالا او مسئول این همه احساس و خاطراتی است که فراتر از توان اوست و غریزه‌ی انسانی و روح بشر را در او بیدار می‌کند. یوناس تصمیم می‌گیرد این چرخه را از بین ببرد و از دنیای بسته‌ی مجموعه‌ی خودشان بیرون برود.

روزگار سپری شده مردم سالخورده

توسط دپرام |

داستان ایرانی

,

داستان های فارسی

,

محمود دولت آبادی

,

نشر چشمه

| چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۴۰۰ | 1:4

روزگار سپری شده مردم سالخورده

ادامه مطلب

روزگار سپری شده‌ی مردم سالخورده، کتاب اول: در اقلیم باد (روزگار سپری شده‌ی مردم سالخورده #1)

توسط دپرام |

داستان ایرانی

,

داستان های فارسی

,

محمود دولت آبادی

,

نشر چشمه

| دوشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۰ | 18:50

ادامه مطلب

درک و دریافت موسیقی

توسط دپرام |

موسیقی

,

تفسیر موسیقی

,

راجر کِیمی‌یِن

,

حسین یاسینی

| دوشنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۰ | 15:59

برای شناخت و درک موسیقی و تاریخ آن کتاب نسبتا خوبی است. البته برای خواننده‌ی عمومی به دلیل حجیم بودن کتاب به نظرم خسته‌کننده خواهد بود.

درک و دریافت موسیقی

توسط دپرام |

موسیقی

,

تفسیر موسیقی

,

راجر کِیمی‌یِن

,

حسین یاسینی

| چهارشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۰ | 11:51

درک و دریافت موسیقی (با سی دی)

ادامه مطلب

کتاب درک و دریافت موسیقی اثر راجر کیمی ین

توسط دپرام |

موسیقی

,

تفسیر موسیقی

,

راجر کِیمی‌یِن

,

حسین یاسینی

| چهارشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۰ | 0:10
  • قطع:رحلی

  • نوع جلد:سلفون

  • مناسب برای:بزرگسالان

کتاب درک و دریافت موسیقی اثر راجر کیمی ین

ادامه مطلب

به هادس خوش آمدید

توسط دپرام |

داستان ایرانی

,

داستان های فارسی

,

بلقیس سلیمانی

,

نشر چشمه

| یکشنبه چهارم آبان ۱۳۹۹ | 11:12

بلقیس سلیمانی خوب می نویسد و اهل فکر و مطالعه است. این داستانش هم از نظر من چیزی بین متوسط و خوب بود.

(خطر لو رفتن داستان)

دختری که از خانواده ای اصیل و کرمانی است برای تحصیل به تهران می آید، شبی به اصرار اطرافیان برای ایمن بودن در مقابل حملات موشکی و بمباران عراق به منزل یکی از فامیل های دورشان که مردی حدود 50 ساله و تنها است (خانواده اش به خارج از کشور رفته اند) می رود. مرد که دختر را شبیه عمه اش می داند که در سال های جوانی دل باخته اش بوده ولی نتوانسته اند ازدواج کنند و از طرفی هم مست است نیمه شب به دختر تجاوز می کند، دختر فرار می کند و در خیابان تصادف می کند. از این جا مشکلات دختر شروع می شود چون با هیچ کس موضوع را مطرح نمی کند. به نامزدش که پسردایی اش هم هست می گوید که نمی خواهد با او ازدواج کند و پسردایی اش به جبهه می رود، از طرفی دختر هم برای کار فرهنگی به مناطق جنگ رده می رود. پسردایی شهید می شود. پدر دختر که رابطه ی خیلی خوبی با دخترش دارد سرطان حنجره می گیرد و دختر تصمیم می گیرد با یکی از اقوام که وضع مالی خوبی دارد و در لندن زندگی می کند ازدواج کند تا بتواند پدرش را برای درمان به خارج از کشور اعزام کند. در این بین

ادامه مطلب

به هادس خوش آمديد by بلقیس سلیمانی

توسط دپرام |

داستان ایرانی

,

داستان های فارسی

,

بلقیس سلیمانی

,

نشر چشمه

| شنبه سوم آبان ۱۳۹۹ | 19:30

این رمان روایت زنی‌ست به نام «رودابه» که ناخواسته در میانه‌ی تحولات انقلاب و خشونت جنگ گرفتار می‌شود. خانواده‌ی او به دلیل پایگاه طبقاتی خاص انکار می‌شود. ارزش‌های جمعی، ارزش‌های خانوادگی او را واپس می‌زند. رودابه لحظه‌به‌لحظه به‌سوی ویرانی رانده می‌شود. او در زیر چرخ‌های تانک جنگ و تاریخ لِه می‌شود. «بلقیس سلیمانی» راوی تقدیر ناگزیر نسلی است که در میانه‌ی تحولات اجتماعی و تاریخی به دنیا می‌آید و کمتر فرصت زندگی کردن می‌یابد.

منبع: https://www.goodreads.com

به هادس خوش آمدید

توسط دپرام |

داستان ایرانی

,

داستان های فارسی

,

بلقیس سلیمانی

,

نشر چشمه

| جمعه دوم آبان ۱۳۹۹ | 13:56

به هادس خوش آمدید

ادامه مطلب

پاییز فصل آخر سال است

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان فارسی

,

رمان

,

نسیم مرعشی

| چهارشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۸ | 23:56

قلم نویسنده خیلی گیرا و روان است، داستان شامل دو بخش اصلی به نام های تابستان و پاییز است که هر بخش سه تکه دارد و هر تکه از زبان یکی از سه دختر داستان که با هم دوستی صمیمی دارند روایت می شود: لیلا، شبانه و روجا؛

(خطر لو رفتن داستان)

همسر لیلا (میثاق) به خارج از کشور رفته و لیلا با لج بازی همراهش نرفته و از او جدا شده. لیلا هنوز میثاق را دوست دارد و با فکر او درگیر است.

شبانه برادری منتال ریتارد (عقب مانده ی ذهنی) دارد و با همکارش به اسم ارسلان در ارتباط است ولی دچار تردید است که او را دوست دارد یا نه و به خواستگاری او چه جوابی بدهد.

روجا در حال انجام کارهای مهاجرتش به فرانسه برای ادامه ی تحصیل در مقطع دکتراست ولی بعد از کلی تلاش و پی گیری درخواستش رد می شود؛ حال روجا اصلا خوب نیست ولی حاضر نیست مشکلش را با کسی مطرح کند تا بلکه سبک تر شود.

و چقدر روجا شبیه من بود.

پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان فارسی

,

رمان

,

نسیم مرعشی

| چهارشنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۸ | 17:52

کتاب صوتی پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی

ادامه مطلب

‫پاییز فصل آخر سال است‬‌

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان فارسی

,

رمان

,

نسیم مرعشی

| سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۸ | 19:22

‫

ادامه مطلب

کتاب پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان فارسی

,

رمان

,

نسیم مرعشی

| دوشنبه سیزدهم خرداد ۱۳۹۸ | 18:16
  • برند : نشر چشمه
  • دسته‌بندی : کتاب چاپی 

قیمت مصرف‌کننده: 

۲۶,۰۰۰ تومان

  • قطع:رقعی
  • نوع جلد:شومیز
  • مناسب برای:بزرگسالان

 

کتاب پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی

ادامه مطلب

پاییز فصل آخر سال است

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان فارسی

,

رمان

,

نسیم مرعشی

| یکشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۸ | 23:46

رمانی است نوشته نسیم مرعشی که توسط نشر چشمه در سال ۱۳۹۳ منتشر شده‌است و تا به حال به چاپ بیست و هفتم رسیده‌است. این رمان در سال ۱۳۹۴ برنده جایزه ادبی جلال آل احمدشده شده‌است.

کتاب روایت زندگی سه دختر جوان به نام‌های شبانه، روجا و لیلا است. این کتاب سرشار از دغدغه‌های دخترانگی است و از همین جهت ممکن است برای بسیاری از دختران جوان از جذابیت بالایی برخوردار باشد. این کتاب از دو بخش تحت عنوان تابستان و پاییز تشکیل شده و هر یک از این دو بخش نیز از سه فصل مجزا برخوردار است. هر یک از فصول این کتاب توسط یکی از شخصیت‌های اصلی داستان روایت می‌شود. نسیم مرعشی در معرفی کتاب خود این‌گونه گفته است: هر کدام از شخصیت‌های داستان درگیر مسائل متفاوتی هستند. یکی با مهاجرت درگیر است، بعدی با هویت شغلی و اجتماعی و دیگری با روابط عاطفی. بعد از بحران‌هایی که چند سال پیش رخ داد و خیلی‌ها را دچار سردرگمی کرد، دلم می‌خواست داستانی بنویسم که شخصیت‌هایش در کنار هم معرف و نماینده‌ی نسلی باشند که خودم جزء آن هستم.

ادامه مطلب

پاییز فصل آخر سال است

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان فارسی

,

رمان

,

نسیم مرعشی

| شنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۸ | 20:52

ادامه مطلب

پاییز فصل آخر سال است by نسیم مرعشی (Nasim Marashi)

توسط دپرام |

ادبیات

,

داستان فارسی

,

رمان

,

نسیم مرعشی

| شنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۸ | 12:51

این همه آدم در این دنیا دارند نباتی زندگی می‌کنند. بیدار می‌شوند و می‌خورند و می‌دوند و می‌‌خوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟ بابا گفت جوری زندگی کن که بعد از تو آدم‌ها تو را یادشان بیاید. تئاتر نونهالان گیلان اول شده بودم. بابا ماشین آقاجان را گرفته بود و من را آورده بود خانه. لباس شیطان را از تنم درنیاورده بودم هنوز. شنل و شاخ و دمی که مامان درست کرده بود نمی‌گذاشت درست راه بروم. بابا برایم یک عروسک جایزه خریده بود. کله‌ی عروسک را کنده بودم. داشتم چشمش را از گردنش می‌آوردم بیرون. می‌خواستم بفهمم چرا وقتی می‌خوابانمش چشم‌هایش بسته می‌شود. بابا عروسک را گرفت و گذاشت کنار. من را نشاند روبه‌روی خودش. گفت من کسی نشدم، اما تو و رامین باید بشوید. یادت می‌ماند؟ گفتم آره بابا، یادم می‌ماند. فردایش رفت و دیگر نیامد. چی از بابا به من رسید غیر از این حرف و چشم‌های سبزش؟ نیامد که ببیند حرفش زندگی من را خراب کرده. خودش کسی نشد، من چرا باید می‌شدم؟

منبع: https://www.goodreads.com

طریق بِسمل شدن

توسط دپرام |

داستان

,

داستان های فارسی

,

رمان

,

محمود دولت آبادی

| شنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۷ | 14:39
شروع و به نوعی موضوع اصلی داستان اینه که: گروهی‌ سرباز در مکانی به اسم تپه ی صفر در محاصره ی دشمن قرار گرفتن و دنبال راهی هستن که به مخزن آبی که در پایین دره است دست پیدا کنن. البته محمود دولت آبادی با توانایی بالایی که در روایت داره و لایه های زیادی که در داستان به آن ها می پردازه خواننده ی رمانش را به چالش می کشه و ذهنش را درگیر می کنه.

طریق بسمل شدن by Mahmoud Dowlatabadi

توسط دپرام |

داستان

,

داستان های فارسی

,

رمان

,

محمود دولت آبادی

| جمعه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۷ | 20:23
#طریق_بسمل_شدن
#محمود_دولت_آبادی
#انتشارات_چشمه
روزشماری مکن.حتی اگر فکر میکنی در‌ مهلکه افتاده ای روزشماری مکن!
حالا هم لحظه شماری مکن!شب نمیتواند تمام نشود.طبیعت شب آن است که برود رو به صبح.نمیتواند یکجا بماند.مجبور است بگذرد.اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه ها کنی،خودت گذر لحظه ها را سنگین و سنگین تر میکنی؛بگذار 
شب هم راه خودش را برود...
داستان کتاب از جایی شروع‌میشه که گروهی‌ سرباز در مکانی به اسم تپه صفر در محاصره دشمن قرار

ادامه مطلب

طریق بسمل شدن

توسط دپرام |

داستان

,

داستان های فارسی

,

رمان

,

محمود دولت آبادی

| جمعه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۷ | 2:24
طریق بسمل شدن
 
ادامه مطلب

طریق بسمل شدن

توسط دپرام |

داستان

,

داستان های فارسی

,

رمان

,

محمود دولت آبادی

| چهارشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۷ | 18:10
 

طریق بسمل شدن
Tarighe besmel shodan.jpg
   
 
ادامه مطلب
موضوعات وب
  • عمومی
  • کتاب
  • مناسبت‌ها
پیوندها
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ حسین وحید خراسانی
  • حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ میرزا جواد تبریزی
  • حضرت آیت الله سید علی حسینی سیستانی
  • رضا امیرخانی
  • صیبحوا
  • دکتر محسن رضایی
  • دریچه ای رو به هنر و فرهنگ
  • عطش انتظار
  • داستان مهدخت ایران روشنک
  • 💞موسیقی💞
آرشیو وب
  • شهریور ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • تیر ۱۴۰۴
  • خرداد ۱۴۰۴
  • اردیبهشت ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • دی ۱۴۰۳
  • آذر ۱۴۰۳
  • آبان ۱۴۰۳
  • مهر ۱۴۰۳
  • شهریور ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • تیر ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۳
  • اردیبهشت ۱۴۰۳
  • فروردین ۱۴۰۳
  • اسفند ۱۴۰۲
  • بهمن ۱۴۰۲
  • دی ۱۴۰۲
  • آذر ۱۴۰۲
  • آبان ۱۴۰۲
  • مهر ۱۴۰۲
  • شهریور ۱۴۰۲
  • مرداد ۱۴۰۲
  • تیر ۱۴۰۲
  • خرداد ۱۴۰۲
  • اردیبهشت ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۴۰۲
  • اسفند ۱۴۰۱
  • بهمن ۱۴۰۱
  • دی ۱۴۰۱
  • آذر ۱۴۰۱
  • آبان ۱۴۰۱
  • مهر ۱۴۰۱
  • آرشيو
برچسب ها
  • شیخ عباس قمی ره (1163)
  • کلیات مفاتیح الجنان (1163)
  • اقبال الاعمال (727)
  • ماه رمضان (594)
  • ماه رجب (444)
  • فروردین (427)
  • ماه شعبان (383)
  • اردیبهشت (326)
  • رمان (311)
  • اسفند (289)
  • خرداد (222)
  • بهمن (196)
  • ماه ذو الحجه (176)
  • ادبیات (171)
  • داستان های انگلیسی (136)
  • تیر (127)
  • داستان های فارسی (115)
  • داستان های آمریکایی (111)
  • شهریور (101)
  • رمان خارجی (97)

B L O G F A . C O M

تمامی حقوق برای به نام خدا محفوظ است .