پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی
نویسنده: نسیم مرعشی
مشخصات کتاب
نویسنده | نسیم مرعشی |
تعداد فصل | 6 |
ژانر | داستان و رمان ایرانی |
ناشر | نشر چشمه |
سال انتشار | 1395 |
زبان | فارسی |
خلاصه کتاب
کتاب «پاییز فصل آخر سال است»، توسط نویسنده ایرانی؛ خانم «نسیم مرعشی» نوشته شده است. قابل ذکر است که این کتاب موفق به کسب جایزه ادبی جلال آل احمد شده است.
کتاب پاییز فصل آخر سال است، روایت زندگی سه دختر جوان به نامهای شبانه، روجا و لیلا است. این کتاب سرشار از دغدغههای دخترانگی است و از همین جهت ممکن است برای بسیاری از دختران جوان از جذابیت بالایی برخوردار باشد.
این کتاب از دو بخش تحت عنوان تابستان و پاییز تشکیل شده و هر یک از این دو بخش نیز از سه فصل مجزا برخوردار است. هر یک از فصول این کتاب توسط یکی از شخصیتهای اصلی داستان روایت میشود.
نسیم مرعشی در معرفی کتاب خود اینگونه گفته است:
هر کدام از شخصیتهای داستان درگیر مسائل متفاوتی هستند. یکی با مهاجرت درگیر است، بعدی با هویت شغلی و اجتماعی و دیگری با روابط عاطفی. بعد از بحرانهایی که چند سال پیش رخ داد و خیلیها را دچار سردرگمی کرد، دلم میخواست داستانی بنویسم که شخصیتهایش در کنار هم معرف و نمایندهی نسلی باشند که خودم جزء آن هستم. شخصیتها، داستانهایشان و فرم روایت را بر این اساس انتخاب کردم.
خلاصهای از کتاب پاییز فصل آخر سال است:
- وقتی سکوت میکنم یعنی موافقم؟ نه نیستم. من وقتی موافق باشم سکوت نمیکنم، میخندم. دهانم را باز میکنم و میگویم بله موافقم؛ اما سکوت، میدانم که نمیکنم. شاید آن روز هم سکوت کرده بودم که فکر کردی با رفتنت موافقم. ساکت نشسته بودم و چمدانت را میبستم. موافق نبودم، فقط ساکت بودم؛ و تو بدون من رفتی.
- نمیدانم این «چیزی شدن» را چه کسی توی دهان ما انداخت؟ از کی فکر کردیم باید کسی شویم یا کاری کنیم. اینهمه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی میکنند. بیدار میشوند و میخورند و میدوند و میخوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟
- فکر اینکه چرا به اینجا رسیدیم. کجا را اشتباه کردیم. کجای خلقت و با کدام فشار شالودهمان ترک خورد که بدون اینکه بدانیم برای چه، با یک باد، طوری آوار شدیم روی خودمان که دیگر نمیتوانیم از جایمان بلند شویم. نمیتوانیم خودمان را بتکانیم و دوباره بایستیم و اگر بتوانیم، آنی نیستیم که قبل از آوار بودهایم. اشتباهِ کدام طراح بود که فشارها را درست محاسبه نکرد و سازهمان را طوری غیرمقاوم ساخت که هر روز میتواند برای شکستنمان چیزی داشته باشد؟ فکر زندگی بیخنده و بیآرزو تکهتکهام میکند. مثل لکهی زشت زرد ماست، روی پیشخان آشپزخانه.
- بالای مژهها خط سیاه میکشم. کج میشود مثل همیشه. مثل تمامِ خطهای زندگیام که کشیدم و کج شد و پاک کردم و باز کشیدم و باز کج بود. مثل شبهای مشق که صدبار با مداد قرمز لای «بابا»های سیاه خط میگذاشتم و خراب میشد و پاک میکردم و باز میکشیدم و باز خراب میشد و من میماندم و دفتر پاره.
تحلیلی از کتاب پاییز فصل آخر سال است:
محتوای اصلی کتاب پاییز فصل آخر سال است در مورد حال و هوای زنانی است که هر یک به دلایل خاصی در دوراهی گیر کردهاند و برای رهایی از این دوراهی و دستیابی به روال زندگی عادی و شاد زیستن دست و پا میزنند.در واقع داستان این کتاب روایتگر افرادی است که در زندگی خود اراده انتخاب کردن ندارند و در مقابل به موقعیتهایی که آنها را انتخاب کردهاند به ناچار رضایت میدهند. کتاب پاییز فصل آخر سال است، روایتگر انسانهایی است که همواره با وابستگیها و ترسهای خود مبارزه میکنند. افرادی که نمیدانند مابین رضایت و قناعت کدام یک را انتخاب کنند.
هر یک از شخصیتهای اصلی داستان از مشکل مختص خود رنج میبرند و با آن دستوپنجه نرم میکنند، اما چیزی که بین هر سه شخصیت داستان مشترک است، نارضایتی از وضعیتی کنونی است و هر یک از این سه زن در مقابله با این وضعیت واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهد.
از جمله ویژگیهای منحصربهفرد و نقاط قوت کتاب پاییز فصل آخر سال است، متن روان و خوشخوان بودن آن است. داستان این کتاب چنان ملموس است که خواننده با هر یک از شخصیتهای اصلی داستان همذات پنداری کرده و به راحتی خود را جای آنها میگذارد. نکته دیگری که باید در مورد کتاب مذکور بدان اشاره کرد این است که هیچ یک از شخصیتهای داستان از شخصیتی کاملا سفید یا کاملا سیاه برخوردار نمیباشد، بلکه هر یک از این شخصیتها انسانهای معمولی و بیرون آمده از دل جامعه هستند. واقعی بودن شخصیتهای داستان بیش از هر چیزی موجب جذابیت بیش از پیش کتاب شده است. راوی داستان در کتاب پاییز فصل آخر سال است، هر یک از سه شخصیت اصلی داستان است، بهطوریکه هر یک، قسمتی از داستان را روایت میکنند. شاید اصلیترین نقطهضعف این کتاب این است که داستان با لحنی یکسان از زبان سه راوی آن نقل میشود و هیچ تفاوتی در لحن آنها وجود ندارد.
در این قسمت از مقاله قصد داریم تا به اختصار به توصیف هر یک از سه شخصیت اصلی داستان بپردازیم:
روجا: روجا همواره مامور خواستههای خانوادهاش است. او در میان وابستگیهای عاطفی خود مانده است. وابستگی که در اکثر خانوادههای ایرانی به چشم میخورد.
لیلا: نمادی از دختر عاشقی است که البته به عشق خود نرسیده است. لیلای این قصه در کمال ناباوری همسر خود را راهی غربت کرد و با تنهایی خود سوخت و ساخت. میثاق همسر وی از جنس رفتن بود نه ماندن.
شبانه: شبانه این قصه نمیداند از زندگی چه میخواهد و همواره در میان حجم انبوهی از دو دلیها زندگی میکند.
درباره نسیم مرعشی:
نسیم مرعشی در سال 1362 چشم به جهان گشود. وی در رشته مکانیک از دانشگاه علم و صنعت فارغالتحصیل شد و پس از فارغالتحصیلی در سال 1386 در عرصه روزنامهنگاری فعالیت حرفهای خود را با معرفی کتاب آغاز نمود.
نسیم مرعشی در سال 1388 نوشتن اولین داستان خود را آغاز کرده و فعالیت حرفهای خود را در عرصه نویسندگی با نگارش رمان، داستانهای کوتاه، فیلمنامهنویسی و مستند نویسی ادامه داد.
وی در طول فعالیت حرفهای خود موفق به کسب چندین جایزه ادبی شده است که از جمله آن میتوان به کسب جایزه داستان بیهقی برای داستان نخجیر در سال 92، کسب جایزه ادبی جلال آل احمد برای کتاب پاییز فصل آخر سال است و کسب جایزه داستان تهران برای کتاب رود در سال 93 اشاره نمود.
منبع: https://www.navaar.ir