این کتاب به نسبت کتابهای دیگر فردریک بکمن ضعیفتر بود، داستان در مورد دختری است که طبیعی نیست. فصل سیوسهی کتاب خیلی عالی است و به جرات میتوانم بگویم که بهترین فصل کتاب است. نمرهی این کتاب از نظر من 6 از 10 است.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
السا دختری است که پدر و مادر او از هم جدا شدهاند و او با مادرش و همخانهی مادرش جورج زندهگی میکند و گاهی پدرش را میبیند. رابطهی السا و مادربزرگش خیلی با هم خوب است. مادربزرگ زنی است عجیب و غریب که پزشک بوده. مادربزرگ در اثر سرطان فوت میکند. السا به خاطر این که مادربزرگ بیماریش را از او مخفی کرده از دست مادربزرگ ناراحت است. مادربزرگ نامههایی به افراد مختلف ساختمانشان و در آخر به السا نوشته و آرام آرام باعث آشنایی بیشتر السا با افراد ساختمان شده. در آخر مشخص میشود که مادربزرگ کل اموالش را به السا بخشیده و او صاحب کل ساختمان است.