این کتاب به نسبت کتاب‌های دیگر فردریک بکمن ضعیف‌تر بود، داستان در مورد دختری است که طبیعی نیست. فصل سی‌وسه‌ی کتاب خیلی عالی است و به جرات می‌توانم بگویم که به‌ترین فصل کتاب است. نمره‌ی این کتاب از نظر من 6 از 10 است.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

السا دختری است که پدر و مادر او از هم جدا شده‌اند و او با مادرش و هم‌خانه‌ی مادرش جورج زنده‌گی می‌کند و گاهی پدرش را می‌بیند. رابطه‌ی السا و مادربزرگش خیلی با هم خوب است. مادربزرگ زنی است عجیب و غریب که پزشک بوده. مادربزرگ در اثر سرطان فوت می‌کند. السا به خاطر این که مادربزرگ بیماریش را از او مخفی کرده از دست مادربزرگ ناراحت است. مادربزرگ نامه‎‌هایی به افراد مختلف ساختمانشان و در آخر به السا نوشته و آرام آرام باعث آشنایی بیش‌تر السا با افراد ساختمان شده. در آخر مشخص می‌شود که مادربزرگ کل اموالش را به السا بخشیده و او صاحب کل ساختمان است.