قطع:رقعی
نوع جلد:شومیز
گروه سنی:بزرگسال

نقد و بررسی اجمالیکتاب ته خیار اثر هوشنگ مرادی کرمانی
بیتردید هوشنگ مرادی کرمانی یکی از شناختهشدهترین چهرههای ادبیات کودک و نوجوان ایران است. خلق «قصههای مجید» اولین اتفاق مهم زندگی حرفهای اوست که خاطرات شیرینی را در ذهن مخاطبانش تداعی میکند. درخشش مرادی کرمانی در جشنوارههای مختلف و ترجمه آثار او موفقیتی بزرگ برای ادبیات کودک و نوجوان ایران محسوب میشود. کتاب «ته خیار» شامل 30 داستان کوتاه به قلم هوشنگ مرادی کرمانی است. او در این داستانها با نگاهی طنز و یا به قول نویسنده زهرخند به موضوعات تلخی چون مرگ، پیری، مشکلات زندگی، بیپولی و ... پرداخته است. در بخشی از داستان «ته خیار» میخوانیم: «خوابش نمیبرد. بلند شد. خیاری از میوهخوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمیدید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سر و ته خیار را نگاه کرد. گل ریز و پژمردهای به سر خیار چسبیده بود. به تابلویی که روی کمد بود نگاه کرد. هر وقت میخواست خیار بخورد، آن را میدید و لبخند میزد. «زندگی به خیار میماند، تهاش تلخ است.» این کتاب به همت انتشارات معین واد بازار نشر شده است.
نقد و بررسی تخصصیکتاب ته خیار اثر هوشنگ مرادی کرمانی
«ته خیار» مجموعه داستانی به قلم خالق «قصههای مجید»، هوشنگ مرادی کرمانی است. او در این مجموعه با زبانی طنز و شیرین، به واقعیتهای بهظاهر تلخ زندگی، پیری، بیماری و مرگ میپردازد. این مجموعه را انتشارات «معین» منتشر کرده است.
زندگی به خیار میماند، تهاش تلخ است

هوشنگ مرادی کرمانی در مجموعه داستان ته خیار با زبانی طنز به واقعیتهای بهظاهر تلخ زندگی، پیری، بیماری و مرگ میپردازد. این مجموعه شامل 30 داستان کوتاه است که مرادی کرمانی آنها را زهرخند مینامد. او دربارهی مجموعه داستان ته خیار میگوید: «برای این کتاب حدود 300 یادداشت داشتم که در بین آنها 38 تا را انتخاب کردم که بعد از ویرایش و تصحیح نهایتا تبدیل به 30 داستان شد. بسیار سعی کردم که هیچکدام از این داستانها مثل دیگری نباشد و موضوعات مختلفی را بیان کرده باشد.» مرادی کرمانی مجموعه داستان ته خیار را تقدیم کرده است به «پیرمرد چاق، کوچولو و تنهایی که هر شب خوابهای پارهپاره، سیاه و تلخِ میدید و چون برمیخاست، مینشست، خوابها را میدوخت، رنگ میزد، شکر میزد، کتاب میکرد و میفروخت.»
نویسنده در این مجموعه، با زبانی ساده و گیرا، ناگواریهایی را که در زندگی روزمره پیش میآید و چگونگی مواجهه با آنها را روایت میکند. داستانهای این مجموعه با دیدی فلسفی نسبت به ماهیت هستی نوشته شدهاند و این نکته را یادآوری میکنند که اگرچه در زندگی تلخیهایی وجود دارد، آدمها میتوانند با تصمیمگیریهایشان از تلخی آن بکاهند. ته خیار، خندان خندان، قالیچهی سبک، میان باد و ابر، کیف آویزان، کار و بار عروسکها، گرفتاری و التماس، درختو، دعوا نکنیم، گوجهفرنگی و گیتار، بچههای پرنده، تا پیچ کوچه، شکوفهی بهاری، میخ مهرورزی، جوش مزن، همه پیاده میشویم، دهل و لگن، چشمی در هوای گریه، پیشرفت یتیمان، بچه خوابیده، ما شام نمیخوریم، بازگشت، غبغب، آرایشگر، نقل فندقی، قندیل، قلنبه قلنبه، جهان، مورچهی بیابان و چغندر عنوان سی داستان این مجموعه است.
این مجموعه برای مخاطب بزرگسال در نظر گرفته شده است؛ ولی هر کسی در هر سن و سالی با این داستانها همراه میشود و از خواندن آنها لذت میبرد. در بخشی از آغاز داستان ته خیار میخوانیم:
«خوابش نمیبُرد. بلند شد. خیاری از میوهخوری روی میز برداشت. خواست پوست بکند و بخورد. خوب نمیدید. عینکش را زد، کارد را برداشت، سر و ته خیار را نگاه کرد. گُل ریز و پژمردهای به سرِخیار چسبیده بود. به تابلویی که روی کمد بود، نگاه کرد. هر وقت میخواست خیار بخورد، آن را میدید و لبخند میزد.
«زندگی به خیار میماند، تهاش تلخ است.»
دوستش گفته بود:
- از قضا سرش تلخ است. مردم اشتباه میکنند. سر و ته خیار را اشتباه میگیرند. سر خیار آن جایی است که زندگی خیار آغاز میشود. یعنی از میان گلی که به ساقه و شاخه چسبیده، به دنیا میآید و لبخند نمیزند. رشد میکند پیش میرود تا جایی که دیگر قدرت قدکشیدن ندارد. میایستد و دیگر هیچ، یعنی تمام. پایان زندگی خیار.
- اینطور نیست، جانم. یعنی میگویی همهی مردم اشتباه میکنند و فقط تو درست میگویی؟!
- بله، من دلیل خودم را دارم. تو هم دلیل خودت را داری. میخواهی آغاز زندگیت را که تلخ بوده بکنی و بندازی دور و دلت را به گُل کوچک و پژمردهی پایان خوش کنی، بدبخت!
مرد با خود گفت: «شاید دوست من راست میگوید.»
هنر نویسندهی کهنهکاری همچون مرادی کرمانی با خواندن پایانبندی داستانها نمایان میشود. جملههای پایانی داستانها بر جذابیت و تاثیرگذاری این مجموعه افزوده است. صالح رامسری، ناشر ته خیار نیز میگوید: «وقتی به اهرام مصر نگاه میکنیم، احساس میکنیم گذاشتن این مصالح ساختمانی روی یکدیگر به این شکل، کار مریخیها بوده است. همچنین وقتی داستان زندگی محمدابن طبری را میخوانیم، به همین نتیجه میرسیم. به نظر من مرادی کرمانی هم یکی از همین مریخیهاست. این کتاب پر از داستانهای مریخی است. مرادی کرمانی در این کتاب بسیاری از موضوعات را به گونهای مریخیوار در قالب داستانها بیان میکند تا دو سطر آخر داستان را نخوانید متوجه نمیشوید که ماجرای واقعی داستان چه بوده است و فقط یک مریخی میتواند اینگونه بنویسد.»

قصهنویس بچهها و بزرگترها

هوشنگ مرادی کرمانی (1323) نویسندهی پرکاری نیست و در طول بیش از پنجاه سال فعالیت نویسندگیاش، کتابهای زیادی منتشر نکرده و این به دلیل وسواس زیاد در چاپکردن کتابهایش است. استفاده از ضربالمثلها، واژهها و اصطلاحات محلی و پرداختن به فرهنگ و آداب و رسوم محلی، از ویژگیهای نثر اوست. خودش دربارهی سبک آثارش میگوید: «عامیانهنویسی را از صادق چوبک، شاعرانهنویسی را از ابراهیم گلستان، ایجاز را از همینگوی و گلستان سعدی، احساس را از هدایت و طنز را از چخوف و دهخدا آموختهام».
مرادی کرمانی در سال 1339 نویسندگی را با همکاری با رادیو کرمان آغاز کرد. اولین داستانش با مضمون طنز را با نام «کوچهی ما خوشبختها» در سال 1347 در مجلهی خوشه منتشر کرد. «معصومه» اولین مجموعه داستان او در سال 1349 منتشر شد. در سال 1353 «قصههای مجید» و در سال 1360 «بچههای قالیبافخانه» را در اختیار مخاطبان قرار داد. نخل، چکمه، داستان آن حفره، مشت بر پوست، تنور، مهمان مامان، مربای شیرین، لبخند انار، مثل ماه شب چهارده، نه تر و نه خشک، شما که غریبه نیستید، نازبالش و فیلمنامههای کاکلی، تیک تاک، کیسه برنج و نمایشنامههای کبوتر توی کوزه، پهلوان و جراح و ماموریت دیگر آثار او هستند. در میان نویسندگان ایرانی، مرادی کرمانی بیشترین تعداد آثار ترجمهشده به زبانهای خارجی را در سابقهی هنری خود دارد.
او برای بچههای قالیبافخانه در سال 1360 لوح تقدیری از شورای کتاب کودک دریافت کرد. جایزهی جهانی هانس کریستین اندرسن در سال 1986، جایزهی کتاب سال 1994 کودکان و نوجوانان اتریش، جایزهی مهرگان ادب، عنوان نویسندهی برگزیده کشور کاستاریکا و جایزهی خوزه مارتینی، نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین در سال 1995 از افتخارات بیشمار اوست.
مرادی کرمانی دربارهی آثارش میگوید: «این داستانها، حاصل چنگزدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر کشیدم و داستانهایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی که دیدم مردم دردهای مرا گوش نمیدهند، سعی کردم آنها را به زبان طنز بگویم... برای من رنج نوشتن زیباترین رنجهاست. من به دنیا نیامدهام که برج بسازم یا رئیسجمهور شوم. من به دنیا آمدهام که نویسنده شوم. بهترین دوست من قلم و کاغذ است. زمانی که مینوشتم هیچوقت فکر نمیکردم آنقدر بزرگ شوم که دیگران برای من دست بزنند یا برای گفتوگو به دانشگاه دعوت شوم. مهم آن بود که خود را با نوشتن خالی میکردم و لذت میبردم ».
کتاب «هوشنگ دوم» گفتوگوی مفصل کریم فیضی با هوشنگ مرادی کرمانی دربارهی زندگی، زمانه و آثار اوست. در این کتاب با دو هوشنگ مواجه میشویم؛ هوشنگ اول که آدمی معمولی است و مثل بقیهی مردم میخورد، میخوابد، سر کار میرود و ... و هوشنگ دوم که خیالباف، خلاق و قصهپرداز است. رویارویی این دو هوشنگ کتاب را جذاب و خواندنی کرده است. شهرداری کرمان برای پاسداشت یک عمر فعالیتهای ادبی این نویسنده، مجسمهی هوشنگ مرادی کرمانی را در خیابانی به نام خودش نصب کرده است. در این مجسمه او در حال قصهخوانی برای کودکان نشان داده شده است.

اقتباسهای سینمایی

فیلمهای تلویزیونی و سینمایی بسیاری براساس آثار مرادی کرمانی به تصویر درآمدهاند. آشناترین آنها برای مخاطبان قصههای مجید است که با کارگردانی کیومرث پوراحمد و بازی مهدی باقربیگی و پرویندخت یزدانیان ساخته شد. مجید پسربچهای است که مادر و پدرش را از دست داده و با مادربزرگ پیرش زندگی میکند. مجید آرزو دارد نویسنده شود و انشانویسیاش برعکس درسهای دیگر خوب است. او عاشق فیلم و بازیگری است و زیاد کتاب میخواند. قصههای مجید با زبانی صمیمی و خلق لحظههای تلخ و شیرین، مخاطب را با خود همراه میسازد.
«کاکلی» به کارگردانی فریال بهزاد، «صبح روز بعد»، «شرم»، «نان و شعر» و «قصههای مجید» به کارگردانی کیورث پوراحمد، «خمره» به کارگردانی ابراهیم فروزش، «چکمه»، «کیسه برنج»، «تیک تاک» و «مثل ماه شب چهارده» به کارگردانی محمدعلی طالبی، «تنور» به کارگردانی فرهنگ خاتمی، «رضایتنامه» به کارگردانی سیروس حسنپور، «مربای شیرین» به کارگردانی مرضیه برومند، «موشو» به کارگردانی محمدرضا عالیپیام و محسن محسنینسب، «مهمان مامان» به کارگردانی داریوش مهرجویی، «تکدرختها» به کارگردانی سعید ابراهیمیفر، «گوشواره» به کارگردانی وحید موسویان، «دوربین فیلمبردای» به کارگردانی سیامک کاشفآذر و «بیگانه» به کارگردانی صدیق برمک، براساس قصهی صنوبر، محصول افغانستان آثاری هستند که براساس داستانهای مرادی کرمانی ساخته شدهاند.
منبع: https://www.digikala.com