محمود می‌گوید "کم نیار، مرد. کم نیار..."
"عاشق نیستی..."
"عاشق بودن چه کار به کابل خوردن داره؟"
على لبخند می‌زند "مجنون رو می‌برن پیش طبیب که حجامتش کنن. گریه می‌کنه. می‌گن تو که اهل ترس نبودی. می‌خنده و می‌گه "لیک از لیلی وجود من پر است". حالا طول می‌کشه بفهمی چی می‌گم".

#انگار_گفته_بودی_لیلی، #سپیده_شاملو، نشر #نشر_مرکز، ص ۸۱