انگار گفته بودی لیلی
#انگار_گفته_بودی_لیلی، #سپیده_شاملو، نشر #نشر_مرکز
داستان دو راوی دارد که یکی "شراره" و دیگری "مستانه" است، به نظرم بهتر بود که یکی از راویها مرد باشد یا یک راوی مرد هم به راویها اضافه شود. تکرار بعضی مطالب در طول داستان خستهکننده است، مثل کتلت، سیاهی، کوبیده شدن و .... گاهی راوی صحنهها را خوب تصویر میکند و گاهی خیلی ضعیف. در کل کتاب قوی و گیرایی نیست. امتیاز: ۲ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
قصه با مرگ آغاز میشود. مرگ علی نوربخش با سقوط از ایوان در بمباران تهران، که زندهگی با او و همچنین مرگ او، فصل اول رمان را به روایت همسرش شراره تشکیل میدهد. شراره با مخاطب قرار دادن علی، از زندهگی خودش با او میگوید و این سرآغازی برای بقیهی قصه میشود. داستان با ماجرای دوران نامزدی و ازدواج آنها و مسافرت و کوهنوردی و عاشقانههایی از این دست پی گرفته میشود و به قصهی مستانه و محمود میرسد؛ مستانه خواهر علی است و زمانی که داستان به او میرسد راوی قصه تغییر میکند و مسئولیت روایت داستان بر عهدهی مستانه قرار میگیرد. او نیز از قصهی زندهگی خود میگوید و به مرگ علی میرسد تا اینکه باز داستان را به شراره بسپرد و اتفاقاتی که پس از مرگ علی رخ داده، از زبان شراره بازگو شود. "انگار گفته بودی لیلی" با ارتباط مستانه و شراره و سیاوش، که پسر اوست، ادامه مییابد و به نقطهای میرسد که فراموشکردن علی ناگزیر است؛ در این بین شراره با یک آشنای قدیمی قراری برای سفر خارج میگذارد، و داستان "انگار گفته بودی لیلی" با جنبههای مختلف در هم پیچیدهاش ادامه مییابد.