حوض فیروزه
داستان کتاب در کل چیزی بین متوسط و خوب بود. نمی دانم نظرم را تحت تاثیر کتاب افتضاح قبلی (مثل پر) می دهم یا این که واقعا اگه این کتاب را در هر شرایطی می خواندم نظرم همین بود.
(خطر لو رفتن داستان)
فیروزه شخصیت اصلی داستان دختریست که در دانشگاه تهران پرستاری خوانده و در بیمارستانی مشغول کار است. فیروزه چند سال پیش با پسری که ابتدا خودش را دانشجوی داروسازی معرفی می کند ازدواج کرده ولی بعدا متوجه شده که پژمان از دانشگاه به خاطر اعتیاد اخراج شده و بعد از مدتی هم به تولید شیشه در انباری خانه اش می پردازد که فیروزه از خانه ی او فرار می کند و به تنهایی و با سختی خانه ای اجاره می کند. مزاحمت های پژمان در محل کار فیروزه باعث اخراج او می شود. فیروزه که دنبال کار می گردد به پرستاری زن جوانی پول دار و فلج مشغول می شود. در گذر زمان فیروزه و عماد (شوهر زن فلج) عاشق هم می شوند و عماد از زنش و فیروزه با کمک عماد (که دیپلماتی پول دار و بانفوذ است) از پژمان جدا می شود و با هم ازدواج می کنند. فیروزه عذاب وجدان دارد و احساس می کند که شوهردزدی کرده است ولی زن عماد که در حال احتضار است با کادو دادن حلقه ی ازدواجش به فیروزه رضایت ضمنی خودش به ازدواج فیروزه و عماد را اعلام می کند. هم زمان با شب عقد فیروزه و عماد، سارا (همسر قبلی عماد) فوت می کند و آن ها هم به احترام سارا زناشوییشان را 40 روز عقب می اندازند.