داستان دو شهر
نیمی از کتاب را از نسخهی اصلی خواندم و نیم دیگر را از نسخهی کوتاه شده. نسخهی اصلی خیلی طولانی بود و کند پیش میرفت، گاهی حتی خستهکننده هم بود. داستان، خوب و گیرا بود.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
لوسی بعد از سالها که پدرش دکتر مانت زندانی سیاسی بوده با او دیدار میکند و با هم به لندن میروند. پنج سال بعد در لندن مردی به نام شارل دارنه متهم به جاسوسی شده و برای صدور حکم اعدام محاکمه میشود. دارنه با شهادت لوسی و دفاع وکیلش و همکار او تبرئه میشود. کارتن شباهت زیادی به دارنه دارد و همین شباهت باعث نجات دارنه میشود. کارتن به لوسی علاقه دارد ولی خود را لایق او نمیداند و به او میگوید که هر وقت لازم بود حاضر است جان خود را برای او فدا کند. شارل دارنه با فوت عمویش صاحب تمام داراییهای او و عنوان اشرافی او میشود ولی از آنها استفاده نمیکند. شارل دارنه با لوسی ازدواج میکند. بعد از مدتی در فرانسه انقلاب میشود، نوکر دارنه که در کاخش در پاریس بوده را زندانی میکنند، او نامهای به دارنه مینویسد که او را از مرگ نجات دهد. دارنه به پاریس میرود، انقلابیون او را به زندان میاندازند. دکتر مانت و لوسی برای نجات او به پاریس میآیند و با توجه به احترامی که انقلابیون برای دکتر مانت به خاطر سالها زندانی کشیدنش قائل هستند و با شهادت او دارنه از مرگ نجات پیدا میکند. ولی با فاصلهی کمی دوباره او را بازداشت میکنند و مشخص میشود که نامهای که دکتر مانت در زندان نوشته بوده و در آن به نکاتی از خانوادهی اشرافی دارنه اشاره کرده بوده باعث بازداشت دوبارهی او شده و این بار دارنه به اعدام محکوم میشود. کارتن خود را به دارنه در زندان میرساند و با بیهوش کردن دارنه جای خود را با او عوض میکند و در انتهای داستان به جای دارنه با گیوتین سرش را از بدنش جدا میکنند و دارنه هم با همسر و اطرافیانش از پاریس فرار میکند.