مادری که کم داشتم راهنمایی برای خودسازی و یافتن عشق گمشده
من دریافتهام که مطرحکردن روشن و دقیق خواستهها و نیازهایمان برای دیگران (بهصورت غيرطلبکارانه) راهی مؤثر است. گاهی با خنده و شوخی به دیگران "چیزی را که میخواهم" میگویم و سپس از آنها میخواهم اگر صادقانه میتوانند چنین کاری را انجام دهند، جمله من را تکرار کنند. اغلب مردم جواب میدهند که "قطعاً میتوانم چنین چیزی را بگویم" و سپس آنچه را من میخواستم بشنوم تکرار میکنند. وقتی دیگران بهسمتی میروند که به من کمکی نمیکند، سعی میکنم با ملایمت آنها را بهسمت چیزی که دنبالش هستم سوق دهم. بنابراین مثلاً شاید به کسی بگویم که الان وقت آن نیست که کتاب بعدیام را نقد کند یا چالشهای احتمالیاش را مطرح کند، الان من فقط پشتیبانی او را میخواهم. احتمالاً چنین چیزی میگویم: "میخواهم بگویی که این ایده هیجانانگیزی است و من پشتت هستم".
اگر بتوانیم به دیگران بگوییم که چه زمانی نیاز به مراقبت داریم، چه زمانی نیاز به منعکسشدن داریم، چه زمانی نیاز به پشتیبانی کلامی داریم و ...، اینقدر احساس ناتوانی نمیکنیم. این کار مزیت دیگری نیز دارد، اینکه برای آنها مثل خلأهای "پرنشدنی" به نظر نمیرسیم، که باعث شود به خاطر نیازهای بیپایان ما پا پس بکشند. در کل نیازهای مشخص، از نظر افراد، کمتر تهدیدکننده و طاقتفرساست.
#مادری_که_کم_داشتم #راهنمایی_برای_خودسازی_و_یافتن_عشق_گمشده، #جاسمین_لی_کوری، مترجم: #فهیمه_سادات_کمالی، #ترجمان_علوم_انسانی، ص ۲۴۹