ناپاکزاده استانبول
#ناپاکزاده_استانبول، #الیف_شافاک_(شفق)، ترجمه #فرناز_گنجی #محمدباقر_اسمعیلپور، #نشر_آسیم
تقریبا کل داستان در استانبول ترکیه اتفاق میافتد، توصیفهای کاملی از استانبول در داستان بود. هر چند اتفاقات با روندی متوسط روایت میشدند و ریتم داستان تند نبود ولی داستان خوشخوان بود. پایان داستان را از اواسط کتاب میشد حدس زد ولی باز هم جذابیت داستان با توان بالای قصهگویی نویسنده حفظ شده است. در کنار روایت شخصی و داستانی عادی به اختلافات تاریخی ارامنه و ترکهای ترکیه نیز پرداخته شده که این نکته از نقاط قوت داستان است. ظاهرا جلوی چاپ جدید کتاب بعد از انتشار گرفته شده. البته گویا این کتاب با اسم #حرامزادهی_استانبول و #شرم هم چاپ شده است. امتیاز: ۶ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
شخصیت اصلی داستان دختر کوچک خانواده است که همچون مبارزی با بعضی از عادات و رسوم خانه و اجتماع میجنگد. او در اواخر دهه دوم عمرش، با مشکلی روبهرو می شود که تا نزدیک بیست سال بعد از آن نیز آن را با خود میکشد، تا بالاخره بر اساس برنامهای که خواهر بزرگ او تدبیر کرده، بار خود را به زمین میگذارد.
این داستان، به وضوح موضوع کشتار ارامنه و درگیری ۱۰۰ ساله ترکها را با این معضل از دیدگاهی دیگر بیان میکند. همان تابویی که ظاهرا تا کنون با حمایت دولت مکتوم مانده و طی داستان نشان داده که مردم ترک و ارمنی، در ارتباطی بدون مشکل و عالی با همدیگر هستند و نسلهای متمادی از آنها در هم پیچیده شده و در لایههای مختلف اجتماعی با هم حشر و نشر دارند و بدون هیچ مشکلی در کنار هم زندگی میکنند.