دوباره فکر کن

#دوباره_فکر_کن، #آدام_گرانت، مترجم: #تیم_ترجمه_نشر_نوین، #نشر_نوین_توسعه

کتاب بسیار خوبی است با موضوع تجدید نظر در مورد مسائل مختلف. نکات خیلی کاربردی و خوبی در کتاب آمده که کمک خوبی به یادگیری تجدید نظر در افکار می‌کنند. امتیاز: ۷ از ۱۰.

دوباره فکر کن

جان استوارت میل (John Stuart Mill) -فیلسوف- نوشته است: "تنها افرادی خوشحال‌اند که تمرکز ذهنی‌شان روی هر هدفی به غیر از خوشحالی باشد؛ روی خوشحالی دیگران، روی بهبود نوع بشر، حتی روی هنر یا حرفه‌ای که صرفاً به عنوان یک ابزار پنداشته نشود، بلکه به‌خودی خود مقصدی ایدئال باشد. بنابراین آن‌ها با هدف گرفتن یک مقصود دیگر، خوشحالی را هم در مسیرشان می‌یابند".

#دوباره_فکر_کن، #آدام_گرانت، مترجم: #تیم_ترجمه_نشر_نوین، #نشر_نوین_توسعه، ص ۲۶۷

دوباره فکر کن

به منظور ارائه یک واحد مجزا درباره توسعه غرب، بخش خودش را به کتاب درسی اضافه کرد که از حال و هوای یک دانش آموز راهنمایی در دوران امروز می‌گفت. تمامی شخصیت‌های اصلی این بخش زن و دختر و همۀ ضمایر عمومی آن مؤنث بودند. در اولین سالِ تدریس این واحد، یکی از دانش‌آموزان دستش را بلند کرد و از نادیده گرفتن پسرها در محتوای آن گفت. ارین پاسخ داد: "این طور نیست. پسرها آنجا هستند. فقط کار مهمی انجام نمی‌دهند." ناگهان این دانش‌آموز متوجه شد که حاشیه‌نشینی یک گروه به مدت صدها سال چه حس‌وحالی دارد.

#دوباره_فکر_کن، #آدام_گرانت، مترجم: #تیم_ترجمه_نشر_نوین، #نشر_نوین_توسعه، ص ۲۰۸

دوباره فکر کن

یک نمونۀ جالب اختلاف‌نظرها در مورد هوش هیجانی۱ است. در یک سمت، دَنیِل گُلمن۲ قرار دارد که مروج این مفهوم است. او می‌گوید نقش هوش هیجانی در عملکرد بالاتر از توانایی شناختی (ضریب هوشی)۳ است و "نزدیک به ۹۰ درصد" موفقیت‌ها در مشاغل رهبری به هوش هیجانی مربوط می‌شود. در سمت دیگر، جردن پیترسون۴ است که می‌نویسد: "EQ وجود ندارد" و هوش هیجانی را با الفاظی همچون "مفهومی فریبکارانه، مد زودگذر، یک حرکت دسته‌جمعی آسان، یک طرح بازاریابی تجاری" محکوم می‌کند.

هر دوی این افراد دکترای روان‌شناسی دارند، اما به نظر می‌رسد هیچ‌کدام علاقه خاصی به نوشتن یک مطلب دقیق ندارند. اگر پیترسون به خود زحمت می‌داد و فراتحلیل‌های جامع مطالعات صورت گرفته روی قریب به ۲۰۰ شغل گوناگون را می‌خواند حتماً متوجه می‌شد که بر خلاف ادعای او هوش هیجانی واقعیت دارد و مهم است. حتی در صورت ثابت نگه داشتن ضریب هوشی و شخصیت، آزمون‌های هوش هیجانی کماکان می‌توانند عملکرد افراد را پیش‌بینی کنند. گُلمن هم در صورت نادیده نگرفتن این داده‌ها متوجه می‌شد که برای پیش‌بینی عملکرد افراد در مشاغل، تأثیر ضریب هوشی بیش از دو برابر بالاتر از هوش هیجانی است (که فقط ۳ تا ۸ درصد عملکرد به آن مربوط می‌شود).

فکر می‌کنم هر دوی آن‌ها نکته اصلی را از قلم انداخته‌اند. به جای بحث در مورد وجود داشتن یا نداشتن هوش هیجانی، باید مواردی را بررسی کنیم که توضیح می‌دهند هوش هیجانی چه زمانی مهم‌تر و چه زمانی کم‌اهمیت‌تر است. ظاهراً هوش هیجانی برای مشاغلی سودمند خواهد بود که کنار آمدن با عواطف نیز بخشی از آن‌هاست، اما وقتی عواطف نقش محوری در شغل نداشته باشند، کاربرد چندانی ندارد؛ شاید حتی مضر هم باشد. اگر شما در آژانس املاک کار می‌کنید، نماینده خدمات پس از فروش یا مشاور هستید، مهارت درک و فهم و مدیریت احساسات به شما کمک می‌کند تا پشتیبان مشتریان باشید و مشکلاتشان را برطرف کنید. اما اگر مکانیک یا حسابدارید، نبوغ عاطفی کاربرد چندانی ندارد و حتی می‌تواند موجب حواس‌پرتی شما شود. اگر شما در حال تعمیر ماشین من یا پرداخت مالیاتم باشید، ترجیح می‌دهم که خیلی به احساسات من توجه نکنید.

1. Emotional Intelligence

2. Daniel Goleman

3. Cognitive Ability (lq)

4. Jordan Peterson

#دوباره_فکر_کن، #آدام_گرانت، مترجم: #تیم_ترجمه_نشر_نوین، #نشر_نوین_توسعه، صص ۱۹۷ و ۱۹۸

دوباره فکر کن

تحقیقات نشان می‌دهند که هرقدر نمره بالاتری در تست هوش داشته باشید، احتمالش بیشتر است که اسیر کلیشه‌ها شوید، زیرا الگوها را سریع‌تر از دیگران تشخیص می‌دهید. همچنین آزمایش‌های اخیر نشان می‌دهند که هرقدر باهوش‌تر باشید، کشمکش بیشتری با به‌روزرسانی باورهایتان خواهید داشت.

#دوباره_فکر_کن، #آدام_گرانت، مترجم: #تیم_ترجمه_نشر_نوین، #نشر_نوین_توسعه، ص ۳۵