#تهران،_کوچه‌ی_اشباح، #دِراکولا، بازگفته‌ی: #سیامک_گلشیری، نشر: #افق

اوایل کتاب متوسط بود ولی هر چه جلو رفت بی‌ربط و ضعیف‌تر شد، واقعا بی‌سروته بود. نویسنده فقط و فقط یه سری موقعیت ترس‌ناک خلق کرده بود و تمام تلاش بی‌ثمر خودش را کرده بود که داستان بی‌سروته‌ش ترس‌ناک از آب در بیاد. امتیاز: ۰ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

خون‌آشامی به سراغ نویسنده‌ای به نام سیامک گلشیری می‌رود و از او می‌خواهد کتابی را چاپ کند که سرگذشت پسری (دراکولا) است که در شبی، بعد از جشن تولدی، در کوچه‌ای به هم‌راه دوستش، آرش، پا به خانه‌ی متروک و تاریکی گذاشته. او در آنجا در اتاقی به دختری برخورده که گفته بوده قرار است او و برادرش به دست آدم‌هایی که در خانه هستند،‌ کشته شوند. آن دو در پی یافتن آرش و برادرِ دختر به راه‌روها و اتاق‌های تاریک و مخوف خانه، که پر از سایه‌های عجیب‌وغریب هستند، سر می‌کشند. سرانجام راوی که در می‌یابد به خانه‌ای پا گذاشته که خون‌آشام‌ها در آن زنده‌گی می‌کنند، از آنجا می‌گریزد، اما در آخرین لحظه دختر او را گاز می‌گیرد و او تبدیل به دراکولا می‌شود.