نامِ همه‌ی شعرهای تو زندگی و شعر احمد شاملو "ا.بامداد"

#نامِ_همه‌ی_شعرهای_تو #زندگی_و_شعر_احمد_شاملو_"ا.بامداد"، #ع._پاشائی، #نشر_ثالث

نویسنده‌ی کتاب در تمام متن کتاب به ستایش و تمجید از احمد شاملو پرداخته است. هر چه شاملو نوشته و گفته را درست مطلق گرفته و هر چه نقد که دیگران کرده‌اند همه اشتباه. اگر جایی کسی چون دکتر شفیعی کدکنی از شاملو خوب گفته است که از دید نویسنده‌ی کتاب حتما وظیفه‌اش بوده و درست گفته ولی اگر همان دکتر شفیعی کدکنی جایی نقدی کرده قطعا اشتباه کرده است. نویسنده به همه‌ی نقدها با تندی و عصبانیت جواب داده است و یک‌طرفه در بحث برنده شده است. کل کتاب را به جز متن شعرها می‌شد نهایتا در ۵۰ صفحه خلاصه کرد ولی تکرار و تکرار و تکرار جلد اول کتاب را به ۵۶۵ صفحه رسانده است. شاملو از دید من شاعری متوسط است که بیش از آن‌چه که باید شهرت یافته است. گاهی شعرهای خوبی هم البته دارد ولی خیلی از شعرهایش را با توجه آشنایی‌اش با زبان و ادبیات کشورهای دیگر اقتباس کرده است. خود شاملو جاهایی پذیرفته که ایرادهایی وجود دارد ولی پاشایی (نویسنده‌ی کتاب) به چیزی پایین‌تر از خدای‌گان شعر برای شاملو راضی نخواهد بود. کاسه‌ی داغ‌تر از آش را این‌جا به تمام معنی می‌توان دید. امتیاز: ۲ از ۱۰.

نامِ همه‌ی شعرهای تو زندگی و شعر احمد شاملو "ا.بامداد"

[✍ شما در این دو سال اخیر باز به طرف مردم و خلق گرایش پیدا کردید و از شعر ملتزم و اجتماعی دفاع می‌کنید و باز از مردم حرف می‌زنید. خوب یادتان است که زمانی همین مردم را با صفت بوی‌ناکان نام بردید.۱ ... شما در مراحل مختلف زنده‌گی‌تان طرز تفکرهای مختلفی داشته‌اید یا تابع احساسات‌تان بودید.]
<من هیچ‌وقت از مردم دور نبودم من عضوی هستم از این جامعه منتها یک موضوعی است که باید برای روشن‌کردن آن کمی به عقب برگردم. اگر کسی «واقعاً» با تمام عقیده و با تمام منطق و با تمام صمیمیتش در صف مخالف من باشد، من هرگز به خودم اجازه نمی‌دهم به او توهین کنم. چون او عقیده‌یی دارد برای خودش هم‌چنان که من عقیده‌یی برای خودم دارم. منتها عقیده‌ی ما متضاد است. خب، یا او نتوانسته مرا مجاب کند یا من نتوانسته‌ام او را مجاب کنم. اشخاصی را می‌بینیم که واقعاً احمقانه برای خود به تفکراتی قائل هستند نمی‌خواهم بگویم دکترین یا ایده‌ئولوژی. چنین کسی هم واقعاً چوب حماقتش را می‌خورد و باز تقصیر جامعه است که نتوانسته یا نشده و یا نخواسته وضعی پیش بیاورد که مردم واقعاً بتوانند برای خودشان راه و روش مشخصی پیدا کنند. ...
مسأله آن موقع به آن شکلش مورد نظر من است که آدمیزاد تنها و تنها پوست خودش را بخواهد نجات بدهد و به خاطر پوست گندیده‌ی خودش به افکار و عقاید دیگران توهین کند. به‌خاطر صنار و سه‌شاهی به‌خاطر مال و جیفه‌ی دنیا و به‌خاطر منافع مادی خودش.
من و نسل من آن چنان لطماتی از این بوی‌ناک‌ها خورده‌ایم که لابد تاریخی خواهد بود و قضاوتش را خواهد کرد.
اما چرا باید وقتی که صحبت از بوی‌ناکان پیش می‌آید شما در برابر من جبهه بگیرید؟ مثلی است که می‌گوید چوب را که بردارند گربه‌دزده خبردار می‌شود. کی گفته‌است که «مردم» این‌جا مورد نظر بوده‌اند؟>

✍ جمع الف‌ونون دارد ... عام است.
<باشد. آن‌ها هم یکی دو تا که نبودند. اغلب گروه‌هایی بودند که گروه‌های بیش‌تری را هم به‌دنبال می‌کشیدند و کسانی بودند که لطماتی به امید و به تفکر نسل‌ها زدند. شاید حساب یک نسل و دو نسل هم نباشد.>۲


۱. گویا اشاره دارد به این بخش از شعر تنها ...
چرا که من از هرچه با شماست، از هر آن‌چه پیوندی با شما داشته است نفرت می‌کنم:
از فرزندان و
از پدرم
از آغوش بوی‌ناک‌تان و
از دست‌های‌تان ...

۲.جزیره‌های دور و نزدیک، سال ۱۳۵۲.



#نامِ_همه‌ی_شعرهای_تو #زندگی_و_شعر_احمد_شاملو_"ا.بامداد"، #ع._پاشائی، #نشر_ثالث، صص ۲۵۴ و ۲۵۵

نامِ همه‌ی شعرهای تو زندگی و شعر احمد شاملو "ا.بامداد"

■ از اشک مهتاب

گاهی به سان جغدی خسته،
که بیدار مانده شب؛
بر گوشه‌ی خرابه‌یی بنشسته،
نالیده از تعب؛
فریاد می‌کشم...
و آن کوه‌های سبزِ قبا بر تن،
مَنديل ابر بسته به سر؛
تکرار می‌کنند فغان من ...

#نامِ_همه‌ی_شعرهای_تو #زندگی_و_شعر_احمد_شاملو_"ا.بامداد"، #ع._پاشائی، #نشر_ثالث، ص ۴۲