سرگذشت ندیمه
داستان کتاب داستانی تخیلی است از آینده، آیندهای که در آن زنان تنها ابزاری برای بچهدار شدن هستند. البته با توجه به تغییر و تحولاتی که من در جهان میبینم اگر بخواهم آیندهای برای جهان حدس بزنم جدا از افول اخلاق که فکر میکنم مقدماتش قابل مشاهده است به نظرم در آینده مردان به شکل برده در خواهند آمد. در کل ایدهی اصلی کتاب خوب بود ولی اینهمه طول و تفصیل را واقعا لازم نداشت. میشد با یکسوم حجم این کتاب بدون کم شدن چیزی از کتاب داستان را بیان کرد. یا من بیحوصلهام یا کتابها سرشار از پرگوییهای بیدلیلند.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
در کشوری خیالی انقلابی صورت میگیرد و کسانی که حاکم میشوند قوانین خاصی وضع میکنند. هر فرمانده یک زن و چند ندیمه دارد که ندیمهها به نوعی ماشین بچهسازی هستند. ندیمهها با آمیزش با فرماندهها بچهدار میشوند ولی تنها رابطهی بین فرمانده و ندیمه فقط در زمان آمیزش است و هیچ ارتباط حسی دیگری ندارند. زنی که قبلا شوهر و دختر داشته را از شوهر و بچهاش جدا کردهاند و ندیمهای در خانهی فرمانده است. در جریان داستان فرمانده با ندیمه ارتباط میگیرد، ارتباطی که تخلف است و میتواند جان هر دو را به خطر بیندازد. در آخر داستان ارتباط آنها لو میرود و گروهی که به شکل مخفیانه با حاکمان مبارزه میکنند و رانندهی خانهی فرمانده نیز عضوی از آنهاست زن را فراری میدهند.