محاکمه

#محاکمه، #فرانتس_کافکا، مترجم #علی_اصغر_حداد، #نشر_ماهی

فضای داستان به شکلی است که انگار در خواب می‌گذرد. داستان‌هایی که روایت در آن‌ها ضعیف است و بیش‌تر به احوالات می‌پردازند برایم جذاب نیستند. این داستان از جمله داستان‌هاییست که استعاره‌های فراوانی دارد. فضای عجیب داستان مورد علاقه‌ی من نبود، کلا تا به حال هیچ‌کدام از داستان‌های کافکا که خوانده‌ام مورد پسندم نبوده، به هم ریخته‌گی و درهم بودن دنیای واقعی و غیرواقعی که در داستان‌های کافکا وجود دارد برایم جذاب نیست. امتیاز: ۱ از ۱۰.

(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))

صبح روز تولد سی‌ساله‌گی یوزف کا.، مشاور بانک، به طور ناگهانی سروکله‌ی دو مرد ناشناس از سازمانی ناشناس در آپارتمانش پیدا می‌شود. دو مرد که هیچ توضیح خاصی نمی‌دهند، تنها به او می‌گویند که بازداشت است و نمی‌تواند از آپارتمان خارج شود و دادرسی در جریان است. مدتی بعد یوزف کا. برای دادرسی به آدرسی تحت عنوان دادگاه خوانده می‌شود که در واقع یک اتاق زیر شیروانی است، جایی که انگار همه یوزف کا. را می‌شناسند. تا انتهای کتاب یوزف کا. با این دادگاه و وکیلی که عمویش معرفی کرده و افراد دیگر که با این فضاها مرتبط هستند درگیر است.

محاکمه

مدام می‌کوشم چیزی بیان‌ناشدنی را بیان کنم، چیزی توضیح‌ناپذیر را توضیح بدهم، از چیزی بگویم که در استخوان‌ها دارم، چیزی که فقط در استخوان‌ها تجربه‌پذیر است. چه‌بسا این‌چیز در اصل همان ترسی‌ست که گاهی درباره‌اش گفت‌وگو شد، ولی ترسی تسری‌یافته به همه‌چیز، ترس از بزرگ‌ترین و کوچک‌ترین، ترس، ترسی شدید از به زبان آوردن یک حرف. البته شاید این ترس فقط ترس نیست، شاید چیزی‌ست فراتر از هرچه که موجب ترس می‌شود.

کافکا، نامه‌هایی به میلنا، نوامبر ۱۹۲۰ نقل شده در پس‌گفتار مترجم در #محاکمه، #فرانتس_کافکا، مترجم #علی_اصغر_حداد، #نشر_ماهی، ص ۲۶۳ و پشت جلد

محاکمه

نوشتن برای کافکا بیان اندیشه‌ای نیست که در عالم خیال به‌عنوان الهامی هنری به ذهنش راه یافته، نوشتن برای کافکا کوششی است یأس‌آلود برای هضم‌کردن تأثیراتی که زندگی روزانه، آدم‌ها، خنده‌ها، تمسخرها، نیش و کنایه‌ها، محبت‌ها، آشناها و غریبه‌ها بر او می‌گذارند. نوشتن برای او تلاشی است که شاید پرونده‌ی روز بسته شود و امکان خواب فراهم آید، خوابی که دیدیم کم‌تر میسر می‌شود. کافکا می‌نویسد تا حساب خود را با روز پاک کند، ولی می‌دانیم که راه گریز از کابوس، بیدارشدن از خواب است. اما کابوس‌های کافکا در بیداری به سراغ او می‌آیند. آنچه در طی روز گذشته است در ذهن او به صورت تصاویری پی در پی تکرار می‌شود، هر تصویر، تصویر دیگری را تداعی می‌کند، تداعی در تداعی، و اگر او این‌همه را ننویسد، ادامه‌ی زندگی برایش ناممکن می‌شود، دیوانه می‌شود.

پیش‌گفتار مترجم در #محاکمه، #فرانتس_کافکا، مترجم #علی_اصغر_حداد، #نشر_ماهی، ص
۱۱