غذای کارگران فکری
این بخش مربوط به وقتی است که حیوانات مزرعه، بعد از انقلاب و در دست گرفتن اداره امور مزرعه متوجه شدهاند که شیر دوشیده از گاوها مرتباً ناپدید میشود.
«راز ناپدید شدن شیر عاقبت کشف شد. موضوع از این قرار بود که هر روزه، شیر را با خمیر غذای خوکها مخلوط میکردند. و این، مصادف با وقتی بود که رسیدن سیبها شروع شده و کمکم روی چمن باغ میافتاد. حيوانات متوقع بودند که منصفانه بین همه تقسیم بشود. معهذا، یک روز حکم شد که سیبها را جمع کنند و برای مصرف خوکها به زین خانه ببرند. غرولند بعضی از حیوانات شنیده شد. ولی اثری نکرد. تمام خوکها، از جمله ناپلئون و گولهبرفی، در این باب نظر موافقی داشتند. جيغو مأمور شد که توضیحات لازم را در این زمینه بدهد:
گفت: امیدوارم خیال نکنید ما خوکها روی خودپسندی این کار را میکنیم و برای خودمان امتیازی قائل هستیم. در واقع خیلی از ما، از جمله خود من، از شیر و سیب بدمان میآید. اگـر مـا اینها را برای خودمان برمیداریم، به ملاحظه سلامتمان است. شیر و سیب، دوستان -بطوری که از نظر علمی ثابت شده- مواد ضروری برای رژیم غذائی خوک را دربر دارند. ما خوکها، کارگران فکری هستیم. و بخاطر این رفاه شماست که ما، این شیر و سیب را میخوریم. میدانید که اگر ما خوکها در انجام وظائفمان کوتاهی کنیم چه پیش میآید؟ آقای جونز برمیگردد! جیغو در حالیکه تنه خود را از این طرف و آن طرف تاب میداد و دم میجنباند، به صدای بلند و لحن تقریباً تمنی و توسل گفت: بله، جونز! مطمئن باشید، دوستان ـ و حتم دارم که هیچکدام از شما نیست که دلش بخواهد جونز برگردد.
و آنچه حیوانات به هیچ قیمتی مایل نبودند اتفاق بیفتد، همانا بازگشت جونز بود. وقتی قضیه را به این صورت برای آنها عنوان میکردند، دیگر جای چون و چرا نمیماند. حفظ سلامت کامل خوکها واجب بود. به این ترتیب، بدون گفتگو پذیرفته شد که شیر و سیبهای رسیده که از درخت روی چمن میافتاد -به اضافه آنهائی که بعداً میرسیدـ نصیب خوکها باشد.»
#طنز_فاخر_سعدی، #ایرج_پزشکزاد، #انتشارات_شهاب_ثاقب، صص ۹۵ و ۹۶