آبنبات هلدار
#آبنبات_هلدار، #مهرداد_صدقی، نشر #سوره_مهر
متن کتاب من را یاد نوشتههای هوشنگ مرادی کرمانی انداخت، به نظرم نوشتن داستان طنز خوب کار خیلی سختیست ولی "مهرداد صدقی" از پس این کار برآمده است. داستان برای متولدین دههی ۵۰ و احتمالا ۶۰ یادآور خاطرات زیادیست که خیلی واقعی و ملموس و در عین حال خندهدار بیان شدهاند. امتیاز: ۷ از ۱۰.
(خطر لو رفتن داستان (اسپویل))
آبنبات هلدار داستان زندهگی یک خانوادهی بجنوردی است که در ۲۶ فصل از زبان محسن، کوچکترین فرزند خانواده، روایت میشود که با پدر، مادر، بیبی، برادرش محمد و خواهرش ملیحه در یکی از محلههای قدیمی بجنورد زندهگی میکند. داستان در سالهای جنگ ایران و عراق میگذرد و بازتابی از زندهگی مردم در این دوران است.
محسن نوجوانی سربههوا و بازیگوش است و طنز قصه بیشتر مربوط به اوست. او سادهترین کارها را به ماجراجوییهای عجیبوغریب تبدیل میکند و افکار و اعمالش آمیخته به شیطنتی مخصوصبهخود است. پدر و مادرش، خواهر و برادرش و بیبی همهگی مردمان ساده و بیآرایهای هستند و درعینحال هرکدام ظرافتهای شخصیتی خود را دارند که زمینه را برای خلق لحظات مفرح فراهم میکند.
داستان در سالهای دههی شصت روایت میشود. ایران درگیر جنگ نظامی با عراق است، اما در پس میدانهای مبارزه، مردم زندهگی عادی و روزمرهی خود را دارند. پدر و مادر هرکدام دلمشغولیهای خاص خود را دارند، اما دغدغهی مشترکشان حفظ زندهگی و فرزندانشان است. محمد، فرزند ارشد خانواده، جوانی دانشجو و در آستانهی ازدواج است که میخواهد به جبهه برود و محسن و ملیحه سالهای پرماجرای نوجوانی را میگذرانند.
دردسرها و ماجراجوییهای محسن، اسیر شدن محمد در جنگ و شروع یک بحران خانوادهگی، به دنیا آمدن فرزند محمد، سفر بیبی به مکه، دلبستهگی محسن به خواهر دوستش، دوستیها و روابط، آمدوشدها و مناسبات جاری میان آشنایان، مراسمها، اتفاقات و حوادث خاص و پیشبینینشده و ... همهگی در کنار یکدیگر مجموعهای از لحظات خواندنی و دلپذیر را فراهم میکنند.